وقتی میگویم دشمن، برای اینکه بعضی فکرها چنان ما را آزار میدهند که بدترین دشمن ما هم آنقدر به ما ضرر نمیزند. و وقتی هم میگویم دوست، چون برعکس بعضی افکار آنقدر شیرین و جذاب هستند که انسان دلش نمیخواهد آن را ترک کند. اما راستی مگر ماهیت خود فکر، خوب و بد دارد؟
فکر انسان پدیده عجیبی است که از بدو تولد تا زمان مرگ مهمان انسان است. فکر از ابزاری به نام مغز برای ظهور و عرضه خود استفاده میکند، و مغز حکم گیرنده امواج را دارد. فکر انسان مثل یک رودخانه دائما جاری است نه شب میشناسد و نه روز.
جاری شدن فکر نشانه زندگی و زنده بودن است. فکر، دارای انرژی بوده و انرژی لازمه تحرک است. انرژی هم هرگز ازبین نمیرود حتی اگر تغییر ماهیت دهد. به همین دلیل بعضی روانشناسان پدیده فکر را از زمان بدو خلقت بشری همزاد انسان میدانند. تصور موجودات عجیب و غریب و اشباحی که تا حالا ندیده ایم و ترسهای دوران بچه گی، و خواب های بی محتوا، از بقایای افکار نسل های گذشته است که گاهی اوقات مغز امواج سرگردان آن را به خودش میگیرد. فکر انسان به خودی خود، نه خوب است و نه بد. فکر فقط فکر است . خوب و بد و زشت و زیبائی آن را انسانها با فرهنگ و عقاید خود تعریف میکنند. بعضی افکار را که ما به عنوان فکر بد میشناسیم، عمدا به تاریکخانه ذهن و در پیچ و خم های لایه های عمیق مغز قایم میکنیم تا به ما آسیب نرسانند. اما غافل از اینکه چون فکر، یک نوع انرژی است و انرژی هم ازبین نمیرود. بنابراین برای رها کردن خودش از زندان تاریک مغز، در فرصت هایی مقتضی سر به شورش برمیدارد و در رویاها و خوابها که ذهن هوشیار ما به استراحت میپردازد، عرضه اندام میکند. و معمولا بصورت کابوس شدید یا خفیف خواب ما را مخدوش میسازند.
حتما شما نیز تجربه تاثیر فکر باصطلاح بد را در ارگانیزم خودتان ملاحظه کرده اید. اگر نگران مراجعت فرزند یا عزیزی از مسافرت هستید و تا قبل از ملحق شدن وی به شما، دستخوش فکرهای تصادف و زخمی شدن و یا خدای نکرده کشته شدن شدید، با اینکه در مبلمان راحتی لم داده اید و هیچ خطری هم شما را تهدید نمیکند، اما ضربان قلب شما شدید شده، بدنتان از گرمای هیجان و اضطراب عرق میکند و فشار خون شما افزایش مییابد. مثالهای زیادی در این باره میتوان بیان کرد که حتما شما چند نمونه آن را به خاطر دارید. حالا بر عکس بیایید به یک خاطره جشن عروسی یا مسافرت تفریحی یا دیدار عزیزی که دوستش دارید فکر کنید. حالت و احساس خودتان را بررسی کنید و ببینید که چقدر سبک و شاد و مسرور میشوید. در این مورد هم مثالهای زیادی که حتما برای شما اتفاق افتاده میتوان عنوان کرد.
از دو مثال فوق که قطره ای از دریا بود، ملاحظه مینمایید که فکر هم دوست است هم دشمن! و طبیعتا هر کسی دوست را به خود جذب و دشمن را از خود دور میکند. اما اگر راستش را بخواهید خود فکر بیچاره از نظر خودش نه دوست است و نه دشمن! همانطور که گفتم فکر فقط فکر است . همین…
قطعا شما وقتی سرگرم تماشای فیلم سیلاب رودخانه ای هستید، خطر آنرا در خانه خود احساس نمیکنید. چون میدانید که فیلم است. البته قصدم دفاع از فکر نیست و خوب و بد آن را به شما واگذار میکنم، اما در این مورد که مطالعه مختصری داشته ام، فکر را نه تنها دشمن که دوست انسان شناخته ام.
فکر انسان مثل رودخانه ای است که دائما جریان دارد از گذشته به حال و از حال به آینده. این انرژی لایزال الهی تحرک و پویایی را به ما ارزانی میدارد، و لازمه تمام اعمال و رفتار و کردار ماست. شما هر طور که فکر میکنید زندگی میکنید، و چگونگی زندگی شما همان فکر شماست. فکر بنا برضرورت خود باید جاری باشد. افکار همچون تصاویری بر روی پرده سینمای ذهن ما نقش میبندند. خوب و بد فکر، با تاثیری که بر روح و روان و جسم ما میگذارد، تعریف میشود. وقتی شما فکری را از جریان طبیعی بیرون میکشید و مرتبا به آن شاخ و برگ ناروا و عذاب آور منفی میدهید، و یا برعکس بر پیکر آن جامه ای زیبا و مثبت میپوشانید، بر اساس هر دو حالت در روحیه و حتی جسم شما تاثیر میگذارد.
اگر امروز از فرط عصبانیت به فکر کشتن کسی افتادید، مسلمأ هیچ دادگاهی شما را به اتهام قتل زندانی نمیکند. اما همین فکر بعدأ با احساس گناه و عذاب وجدانی که به شما دست میدهد، ساعت ها آرامش شما را برهم میزند. فرض کنیم بسلامتی و میمنت قرار است فردا به خواستگاری پسرتان بروید (انشالله مبارک است!). بر اساس همین تصمیم، به فکر کارهایی که باید انجام دهید میافتید. و چون فکر یک نوع انرژی است شما را به تحرک وامیدارد . نحوه رفتن به خانه عروس و با چه کسانی و در چه ساعتی و با چه وسیله ای و با چه هدیه ای. همه چیز به خیر و خوبی برنامه ریزی شده و تنها کم و کسری، رسیدن فردا صبح است.
شب به رختخواب میروید. حالا همان فکر خواستگاری را از جریان رودخانه افکار بیرون میکشید. (همه چیز به خوبی برگزار خواهد شد. راستی چقدر شیرین است که انسان عروس داشته باشد. چقدر این رویداد در زندگی پدر و مادر لذت بخش است. خدا را شکر زنده ماندیم و این روز را دیدیم) با همین فکر احساس شادی میکنید و ممکن است با لبخندی به لب به خواب بروید و خوابهای خوبی هم ببینید. اگر همین فکر را با موضوعاتی منفی مثل (آماده نشدن وسیله ایاب و ذهاب، به موقع نرسیدن، ناهماهنگی ها، تردید در موقعیت خانوادگی عروس، جواب منفی، و…) آلوده کنید، به خواب نمیروید که هیچ، بلکه از شدت پیامدهای اندیشه های منفی آن سخت در عذاب خواهید بود.
اگر قرار است فکری را از مسیر جریان طبیعی خودش بیرون بکشید، به آن رنگ و لعاب شادی و نشاط و اندیشه های مثبت ببخشید تا همین فکر تحت تاثیر خوبی ها و زیبایی های شما قرار گرفته و به شما از طریق عقاید و فرهنگ جامعه آسیب نرساند.
موضوع مهم دیگری که منظور مرا از این مختصر میرساند، این است که سعی کنید در برابر هیچ فکر بدی، ( مجبورم علیرغم اعتقادم برای تمایز افکار، از واژه خوب و بد استفاده کنم) احساس گناه یا عذاب وجدان نداشته باشید. فکر فقط فکر است. تا زمانیکه به فکر باصطلاح بدی جامه عمل نپوشیده اید، هیچ گناه و اتهام بدی به شما نسبت داده نمیشود. از افکار بدی که ناخواسته گهگاه به ذهن شما میرسد نهراسید و از خودتان یک دیو بد سرشت نسازید. اتفاقا لازم است که گاهی اوقات در محیطی آرام و جای راحتی بنشینید و با چشمان بسته، جریان سیال افکارتان را آزاد و بی سانسور نظاره کنید. وقتی شما دروازه ذهن را بروی افکار زندانی شده خود باز میگذارید، انرژی آنها را آزاد کرده و از بار سنگین عذاب و ناراحتی روح و روان خود میکاهید، و به ندرت دچار کابوس و خوابهای وحشت انگیز میشوید. فکر قدرتی فوق العاده داشته و مقاومت در برابر آن مبارزه بیهوده با طبیعت است. باید این حقیقت را پذیرفت که افکار به ما نیرو و انگیزه میدهند تا به حرکت در آمده و از سکون و ایستایی دور باشیم.
با افکار خود به دیده یک امر طبیعی نگاه کنید و ضمن پذیرش بی تفاوت هر فکر ناراحت کننده، آن را با فکری شیرین و شاد جایگزین کنید. به تدریج این جایگزینی برای شما عادت خواهد شد، و وجود شما سرشار از افکار شادی بخش و مثبت میشود. ولی تا قبل از آن، فعلا خودتان را از تاثیر احساس گناه و عذاب وجدان افکار ناخواسته و عذاب دهنده رها کنید، و به خاطر بسپارید که فکر فقط فکر است. و تا قبل از به اجرا در آمدن آن، هیچ پیامدی برای شما نخواهد داشت.
اما…
با آرزوی ذهنی مملو از افکار و اندیشه های شاد : سید محمدعلی بهروزی
دایی بهروز عزیز خیلی جالب و خواندنی بود.منتظر مقالات دیگر شما هستم.
اگر تمامي ما قدرت جادويي خواندن افكار يكديگر را داشتيم، نخستين چيزي كه در دنيا از بين مي رفت عشق بود. برتراند راسل
بهروز جان
مفيد و اموختني مثل هميشه.
خسته نباشي
از نویسنده، آقای بهروزی سپاسگذارم. امیدوارم شروعی برای اشتراک گذاری عقاید و تراوشات فکری اعضاء محترم در هر مضمونی باشد.
حمید مطهر
از شما عزیزان کمال تشکر را دارم. اگر ذره ای از نوشته های من بتواند برای کسی مفید باشد، بر خود میبالم. دعا گوی شما هستم . همانطور که آقا حمید گل نوشته امید است زمینه ترغیب دیگران در ارائه نظراتشان باشد. انشاله.
سلام به داداش بهروز عزیز وفرهیختم . قطعا داداش مطالب شما همواره مفید وارزنده هستند و من از کودکی آنها راآویزه گوشم کرده ودرزندگی به کار میبندم . خداوند شمارابرای سادات حفظ کند که خیلی زحمت این سایت رامیکشید.