بچه های دیجیتالی

 

 

بر سر بچه های عصر فناوری چه می آید؟
آی پاد، گوشی های هوشمند پیشرفته و انواع و اقسام دستگاه ها و بازی های کامپیوتری اینها اسباب بازی بچه های این دوره و زمانه است. دیگر خبری از هفت سنگ، دستش ده، وسطی، فکر و بکر، راز جنگل و آتاری نیست . این روزها بچه ها ساعت ها یک جا می نشینند و با آخرین مدل تبلتی که مادر و پدرهایشان به مناسبت معدل خوب یا تولدشان برایشان خریده اند، بازی می کنند و در دنیای مجازی پرسه می زنند. این روزها یک بچه دبستانی فوت و فن یک گوشی هوشمند پیشرفته را بهتر از یک آدم بالغ سی و اندی ساله می داند. این روزها بچه ها در فیس بوک و اینستا گرام صفحه شخصی دارند. وایبر و واتساپ را خوب می شناسند. اینها بچه های نسل تکنولوژی اند و هیچ وقت با مادرهایشان ((یه قل دو قل)) بازی نکرده اند.تعدادشان هم روز به روز زیاد تر می شود. مادرهایشان هم انگار خوشحال هستند چون دیگر مجبور نیستند در طول روز بیشتر وقت شان را صرف بازی بچه هایشان کنند.
آرزوی خانه سازی دخترها در بازی ها کامپیوتری برآورده می شود و پسرها در قالب هویت های دیجیتالی معروف ترین فوتبالیست های دنیا جام قهرمانی را بالای سرشان می برند. این بچه ها توپ پلاستیکی دولایه و دروازه ای را که با دو سنگ ساخته می شود نمی شناسند. نمی توان به خودشان و مادر و پدرهایشان ایراد گرفت وقتی حتی بقالی سرکوچه خانه هایشان به جای توپ پلاستیکی سی دی بازی های کامپیوتری می فروشد. نمی توان انتظار دیگری ازشان داشت اما این میان خیلی چیزها هم از دست می رود ، مثل تعامل اجتماعی ، فعالیت های فیزیکی ، مهارت های هوش احساسی و غیره و غیره. دراین میان بچه ها خیلی چیزها را یاد نمی گیرند چیزهایی که فقط در نتیجه بازی با هم سن و سال هایشان به دست می آید و بدون اینکه خودشان متوجه شوند در وجودشان نهادینه می شود . این بچه ها دیگر بیرون خانه بازی نمی کنند . وقتی می توان از طریق صفحه کامپیوتر یا تبلت در دنیای انواع و اقسام بازی هایی که نسل پیش از تکنولوژی تصورش را هم نمی تواند بکند غرق شد دیگر چه نیازی به تحمل سختی های بازی کردن در کوچه و خیابان و پارک است .
تا وقتی وضع به همین صورت ادامه پیدا کند،یادگیری دیگر از طریق تعامل رودررو اتفاق نمی افتد. بچه ها چطور حرف زدن را یاد می گیرند؟ یادگیری زبان در بچه چگونه اتفاق می افتد؟ چگونه تغییر حالات چهره در موقعیت ها و وضعیت های مختلف و طرز بروز احساس را یاد می گیرند؟ از مشاهده بزرگ تر هایشان به این صورت که بتدریج تبدیل به موجودات اجتماعی می شوند و هر چه بزرگ تر می شوند مهارت های لازم را برای حضور در زمین بازی و بعد مدرسه و بعد ها جامعه را یاد می گیرند. در حال حاضر ما در دوره ای به سر می بریم که بچه ها در سنین پایین فقط پدرو مادرشان را می بینند و بعد بدون حضور در محیط کوچه و قاعدتا بدون یاد گیری تعامل با هم سن و سال هایشان وارد مدرسه می شوند. فاجعه ای که در اینجا رخ می دهد این است که حتی پدرو مادرها در ابزار دنیای تکنولوژی و هزار نوع دغدغه دیگر غرق شده اند و وقت زیادی برای بچه هایشان نمی گذارند. وضع برای این نسل حتی وخیم تر است چرا که در سنین بالا با این مقوله هیجان انگیز مواجه شده اند .
مادر و پدرهای عصر دیجیتال زمین تا آسمان با مادرو پدرهای خودشان فرق دارند و این بی انصافی بزرگی در حق بچه هاست. مادر و پدرها کم حوصله شده اند و برای بازی با بچه هایشان خلاقیت به خرج نمی دهند تا صدای بچه شان را می شنوند یا آنها را می نشانند جلوی تلویزیون و یا بازی های کامپیوتری یا تبلتی به دستشان می دهند تا دیگر صدایشان را نشنوند . البته همه مادر و پدرها به خودشان نگیرند . این ادعا در باره همه صدق نمی کند. متخصصان می گویند برای استفاده از ابزاز دیجیتالی باید مرز تعیین شوند تا مادرها بتوانند برای بچه هایشان مادری کنند و پدرها هم پدری به معنای واقعی اش .
در عصر تکنولوژی بچه ها معنای دوستی واقعی را یاد نمی گیرند . نسل پیش نسل بازی در کوچه و خیابان و پیدا کردن دوست در محله بود و برای همین که بچه های این نسل حالا بزرگسالانی شده اند که برای خود دوستان چندین ساله دارند. آن زمان دوست مجازی وجود نداشت . حالا بچه ها می توانند تنها در صفحه فیس بوک خود نزدیک به پنج هزار دوست مجازی داشته باشند تازه وقت کافی برای تعامل با همین دوستان مجازی هم پیدا نمی شود. مشکل اینجاست که اکثر این دوستان مجازی را هرگز نمی بینند و این رابطه مجازی مثلا از طریق دوست یکی از دوستان ما اتفاق می افتد این درست است که در گذشته به دلیل فقدان ابزار ارتباطی مدرن میان دوستان و آشنایان فاصله می افتاد و این ابزار ارتباطی امروزی منجر به پایانی روابط شده است . هر چند از راه دور و هرچند از طریق یک پیغام مکتوب صوتی نو جوان های امروز ماهانه به طور متوسط سه هزار پیام مکتوب ارسال می کنند .مفهوم دوستی و صمیمیت تغییر کرده و اگر وضعیت به همین منوال پیش رود دیگر هرگز به حالت اولیه هم باز نمی گردد. همه اینها دست به دست هم داده که حس و نیروی خلاقیت در بچه ها کاهش پیدا کند . وقتی تمام دنیای یک بچه به فضای مجازی و بازی های کامپیوتری که با خلاقیت هزاران بزرگسال نسل های پیشینش به وجود آمده ، محدود می شود طبیعی است که آن بچه دیگر نیازی به خلاقیت ندارد. بشر سال ها پیش به این نتیجه رسید که همه چیز از او کشف شده و دیگر چیزی برای کشف شدن وجود ندارد به همین دلیل است که دیگر به پیشرفته تر کردن هر آنچه در گذشته اختراع کرده روی آورده حالا وضعیت بچه های این دوره را تصور کنید که دایما در حال استفاده از محصولات حاصل از این تفکر هستند ،نتیجه چه می شود؟ خلاقیت تقریبا به طور کامل از بین میرود . وقتی دست بچه صرفا با یک مشت دگمه لمسی و دسته های بازی های کامپیوتری در تماس باشد دیگر جایی برای خلاقیت باقی نمی ماند.
به همین دلیل و هزاران دلیل دیگر بچه ها معنای صبر،بخشش،از خود گذشتگی ،ارزش قایل شدن،اهمیت دادن به دیگران و کنترل احساسات را که از جمله مهارت های زندگی هستند یاد نمی گیرند. بچه نمی تواند با دسته بازی کامپیوتری و شخصیت های مجازی ارتباط عاطفی برقرار کند ، حداقل تا به حال که نتوانسته . یادگیری این قبیل مهارت های زندگی از طریق تعامل با بچه های دیگر اتفاق می افتد و هنوز راهکاری برای این منظور طراحی نشده است . بچه های عصر دیجیتال و تکنولوژی نیاز به نظارت و مراقبت مادر و پدرهای خود دارند. البته پدر و مادرهایی که خودشان غرق این دنیا شده اند . والدین باید مراقب باشند بچه هایشان به اینترنت و بازی های کامپیوتری معتاد نشوند باید برنامه بازی آن ها را به گونه ای طراحی کنند که تعادلی میان بازی های کامپیوتری و بازی های سنتی ایجاد شود. برای رسیدن به این تعادل والدین باید در بازی های کامپیوتری بچه ها شریک شوند یا آنها را تشویق به بازی در بیرون خانه هم بکنند . حضور والدین در هر دو حالت در بچه ها انگیزه به وجود می آورد . عصر دیجیتال قصد خداحافظی با بشر را ندارد. بشر هم برای ادامه زندگی به ابزار نوین نیاز دارد بنابراین بهترین راه این است که هم خودشان در استفاده از ابزار پیشرفته این دوره با احتیاط رفتار کنند هم رفتار بچه هایشان را کنترل کنند تنها در این صورت است که از تحویل دادن یک نسل دیجیتالی به جامعه جلوگیری می کنیم.
با تشکر
سید محمد ریاضی پور
نقل از روزنامه همشهری مورخ 9 اردیبهشت 94

Comment (6)

  • ممنون از مطلب جالبتون دایی محمد
    راستش جسارتا باید بگم که من با شما کمی اختلاف نظر دارم.
    به نظر من ما در حال منتقل شدن از جامعه ی سنتی به جامعه ی مدرن هستیم، و از بین رفتن یک سری عادات و سنت ها در این دوره اجتناب ناپذیر است. مقابله با این قضیه یعنی عقب ماندن از مسیر پیشرفت دنیا و تکنولوژی.
    فکر می کنم همگی در این مورد هم عقیده باشیم که زندگی کردن بدون وسایل ارتباطی امروزه غیر ممکن است. همانطور که میبینید من و شما هم هم اکنون با استفاده از همین تکنولوژی قادر به تبادل نظر هستیم! و من با استفاده از تکنولوژی امروزه توانستم بسیاری از اشخاص سادات را که حتی اسمشان هم نشنیده بودم، بشناسم.
    پس پیشرفت تکنولوژی و پایین آمدن سن استفاده از این وسایل به نظر من اصلا بد نیست و اینکه یک بچه ی 7 ساله ی امروز، دانشی داشته باشد که در آن زمان یک آدم بالغ 30 ساله نداشته باعث افتخار و تحسین است.
    پوزش من رو به خاطر جسارت بپذیرید، من فقط نظرم رو گفتم 🙂

  • پیشرفت ابزار و علم برای بشر یک ضرورت و امری عینی و خارح از اراده افراد است و به طبع آن مسائل و فرهنگ جدید در پی دارد مهم اینست که از این پیشرفتها بطور صحیح استفاده شود. انشااله فرهنگ استفاده از ابزار و امکانات عصر دیجیتال برای ما ایرانیان مانند فرهنگ ترافیکیمان نباشد .

  • آ سید محمد بله واقعأ موضوع مهمی را نوشتی نه تنها احساسات و عواطف تغیر کرده که روابط هم تحت تاثیر جبر زمانه شده است. ولی چه میشود کرد همه دنیای امروز درگیر این معضل هستند. اگر اسمش را معضل بگذاریم چون ظاهرأ سپر که از نسل جدید است گله ای ندارد این تغیرات را من و شما و سایرین که از نسل دیگری هستیم حس میکنیم الان حتی بین سپهر و بچه شش ساله باز هم اختلاف اندیشه تکنولوژیک وجود دارد. خدا آخر و عاقبت همه را ختم بخیر کند. حتی صدای موسس گوگل هم بلند شده که ای مردم از کارها و فایلهای کامپیوتری نسخه خطی بردارید . آینده تکنولوژی نامعلوم است.

  • سپهر جان! کاملا حق با شماست . منظور این مقاله مدیریت استفاده از تکنولوژی است ،چون حرکت تکاملی جامعه مستقل از اراده ما انسان هاست و باید آنرا پذیرفته و بصورت درست از آن استفاده کرد. چون تمام اختراعات بشر میتواند کاربرد دوگانه داشته باشد هم منفی و هم مثبت.مثال بارز آن اختراع دینامیت توسط دانشمند مشهور نوبل است که قصد او استخراج آسان معادن و برداشتن موانع برای جاده سازی بود و پس از کاربرد دینامیت در جنگ ها و کشتن هم نوعان ، ترتیبی داد تا هر ساله به افرادی که اقدامی در راه صلح و پیشرفت علمی میکنند جایزه معروف نوبل اهدا شود. اصولا اختراع هر وسیله برای راحتی و رفاه انسان است و تنها سو استفاده است که ضرر و زیان دارد. اگر این اختراعات همان وسیله باشند مشکلی پیش نمی آورد و اشکال زمانی شروع میشود که این وسیله هدف شود. کاربرد درست اینترنت برای افزودن به دانش و ارتباط بین انسانها همانطور که خودت اشاره کردی خیلی خوب و عالیست اما اگر جوان یا نوجوانی همه وقت خود را پای سرگرمی از این وسیله مفید تلف کند نتیجه خوبی برایش نخواهد داشت. کاش بقیه هم سالان تو هم در این بحث شرکت کنند و باعث نزدیکی تفاهم بین دو نسل شود. موفق باشی.

  • من متولد آخرین نسلی هستم که یک قول دو قول بازی‌ کرده و تقریبا یه جایی بین نوستالوژی‌های بچه های دههٔ ۶۰ و پیشرفت ناگهانی تکنولوژی بزرگ شدم. وابستگی به تکنولوژی رو تو هم نسلی‌های خودم و به خصوص کوچیک تر از خودم به طور واضحی میبینم. به نظر من بچه های الان به همون مقداری که مغزشون رو مجبور می‌کنن که مسائل پیچیدهٔ الکتریکی رو بفهمن به همون اندازه باهوشتر میشن. نوستالوژی‌های خاص خودشون رو دارند و اون نوستالوژی‌ها به صرف متفاوت بودن غلط نیستن.

    پدر مادرهای امروزی از تکنولوژی برای خوشحال تر کردن بچه ها استفاده می‌کنن اما مسائلی‌ از قبیل ساعت‌های استفاده از وسائل الکتریکی، توانی‌ ایجاد ارتباط، و بعضی‌ مسائل کوچیک دیگه به قوانین خانواده و نوع تربیت برمیگرده. مسلما بچه ا‌ی که بخاطر بازی‌ کردن پدر یا مادرش با موبایلش بهش بی‌ توجهی‌ می‌شه نمیتونه بپذیره که سر میز غذا نباید از گوشی موبایلش استفاده کنه، چون اون ارزش‌ها قبلا براش کمرنگ شده.

    شرایط امنیتی دیگه جوری نیست که بشه راحت به بچه ها اجازه داد تو سن کم بیرون از خونه بمونن به اضافه اینکه بچهٔ اونقدر کوچیک (قبل از ورود به مدرسه) اصلا لزومی نداره دوستی‌ به جز خواهر و برادرش یا بچه آدم‌های که پدر و مادر باهاشون در ارتباط هستن داشته باشه.

    داشتن تعداد دوست های مجازیه زیاد از حد سلامت فکری رو نشون نمیده اما معمولا بچه‌هایی به سمت دوستی‌ مجازی میرن که شرایط ارتباط خارج از خونه بر قرار کردن رو ندران. در واقع این موضوع هم به تربیت برمیگرد.

    در مورد خلاقیت من دقیقا برعکس فکر می‌کنم. از نظر علمی‌ ثابت شده که هرچقد ورودی اطلاعات به مغز بیشتر بشه میزان خلاقیت بالا تر میره. پس می‌شه نتیجه گرفت، چون بچه های الان در کّل از بچه های قدیم با سواد تر هستند و بازهٔ اطلاعاتشون به خاطر راحت تر بودن دستینی به اطلاعات – اینترنت، بیشتره، پس میزان خلاقیتشون بالا تر میره.

    من شخصاً معتقد هستم که اینترنت و تکنولوژی بیشتر از اینکه بی‌ عاطفگی رو تزریق کنه تنبلی رو تزریق می‌کنه. و علت این تنبلی هم سیر صعودی سرعت زندگی‌ آدم هاست، چیزی که هممون احساس می‌کنیم و کسی‌ نمیتونه ردش کنه. همون طور که کمتر شدن دید و بازدید‌های فامیلی تحت تاثیر بالا رفتن سرعت زندگی‌ قرار گرفته، نسل بعد از ما هم به خاطره همون سرعت چیزهای دیگه ای‌ رو از دست میده.

    واقعیت اینه که سرعت و قدرت تکنولوژی خیلی‌ بالاست و ما وقتی‌ برای دنبال مقصر گشتن نداریم. فقط باید سعی‌ کنیم تا جای که میتونیم خودمون و فرهنگمون رو با اون تطبیق بدیم، که کار خیلی‌ آسونی هم نیست.

    ببخشید اگر کمی‌ طولانی‌ شد اما این مساله ذهن من رو هم مثل شما درگیر می‌کنه و فکر کردم موقعیت خوبیه برای اینکه افکارمو به عنوان یه دههٔ هفتادی برای بقیه توضیح بدم.

    مرسی‌.

  • دایی ممد عزیز مطلب بسیار جالب و قابل لمسی رو در سایت قرار دادید. از اونجاییکه منم با دو فرزند دهه هفتادی خودم مواجه هستم ، میبینم که به قول عارفه عزیز این تکنولوژی بیشتر موجب تنبلی در بچه ها شده تا بی مهری و سردی . ای کاش قبل از تهیه ودر اختیار قرار دادن هر وسیله ای به بچه هامون ، قدری در مورد فرهنگ استفاده از اون وسیله ، ابتدا خودمون تحقیق کرده و عمل کنیم و بعد از بچه هامون انتظار رعایت کردن را داشته باشیم ، چرا که متاسفانه بچه های دهه سی و چهل هم در ارتباط با استفاده بی رویه از این تکنولوژی به خطا رفته اند . در اینصورت دیگه از بچه های ایندوره نمیتوان انتظار دیگری داشت. با تشکر

Leave Your Comment

Skip to content