خــوزســــتان در زمـــــان مظفرالدین شاه

 

 

در زمان مظفرالدین شاه که دولت ایران را توانایی و آبرویی باز نمانده بود ،خوزستان نیز حال بدی داشت زیرا از یک سو شیخ خزعل از راههایی که خواهیم گفت دست به هر کاری زده می کوشید که روز به روز نیروی خود را بیشتر گرداند و بیدادگری را از مردم دریغ نمی داشت. از سوی دیگر خانان بختیاری که زمستان ها به خوزستان سرازیر می شدند،آزار از مردم دریغ نگفته وهرگونه دست اندازی به زمین های مردم می نمودند. چنانکه بسیاری از زمین ها و دیه های عقیلی شوشتر و رامهرمز و دیگر جاها که اکنون در دست بختیاریان است در آن زمانها با زور از دست دیگران درآورده اند.
در شوشتر و دزفول نیز کار سرکشان بالا گرفته هر زمان فتنه دیگری برپا می نمودند.آغایان یا به گفته خودشان “آغاوات” چند تنی دست به هم داده با دیگران بازار جنگ را گرم می ساختند و در کوچه و پشت بام ها سنگر بسته شب و روز شلیک می کردند و بدینسان آسایش را بر مردم حرام می گردانیدند.
در این کشاکش ها بیشتر دو تیرگی حیدری و نعمتی دستاویز بود و سردسته نعمتی خانه خانواده کلانتر و پیشوای حیدری خانه دودمان مرعشی بود و چون این زمان خوزستان میانه خزعل خان و خوانین بختیاری افتاده بود در این دسته بندی ها شوشتر و دزفول نیز هر یک دسته خود را به یکی از آن دو سوی می بست. چنانکه یکبار چنین رویداد که سید باقرخان کلانتر با همدستی همه آغایان نعمتی خانه به جنگ محمد زمان خان مرعشی و آغایان حیدری خانه برخاسته و از هرسوی گرد ایشان را فراگرفتند چنانکه دسترس به آب نیز نداشتند این کشاکش یک ماه بیشتر کشیده بسی مردم بی گناه نابود گردیدند. تا آنجا که شیخ خزعل خان به یاری محمد زمان خان برخاسته دسته ای از عرب را برسر شوشتر فرستاد. سید باقرخان تاب ایستادگی نیاورده از شهر گریخت و چون بستگی به بختیاریان داشته نزد آنان رفته پس از زمانی دوباره به شوشتر بازگشته به پشتیبانی بختیاریان به فتنه جویی پرداخت.
رسم این مردم اوباش آن بود که چون حاکمی از تهران به خوزستان می رسید نخست فرمانبرداری آشکار ساخته آرام می نشستند ولی همین که فرصتی بدست می آوردند به یک بار سر به شورش می آوردند و مردم نیز از ترس جان و مال با ایشان همدست می شدند و بدینسان حاکم را زبون خود می ساختند یا از شهر بیرون می راندند.
در چنین هنگامی بیشتر آن بود که دولت سرکوب آن گردنکشان را به عهده شیخ خزعل وامی داشت و او که همیشه آرزومند چنین فرصتی بود دسته ای از اعراب را به تاخت و تاز شوشتر می فرستاد و کسانی از گردنکشان که هواخواه او نبودند گرفته به زندان می سپرد تا پس از دیری که از یکایک آنان پیمان هواداری خود می ستد،رهایشان می ساخت.
این حال شوشتر و دزفول تا آخر پادشاهی مظفرالدین شاه پایدار بود چه خونهایی که در آن آشوب ها ریخته شده و چه آبروهایی که به باد رفته و چه خانه هایی که ویران گردیده است.چنانکه گفتیم در این سال ها بود که بسیاری از بازرگانان آن دو شهر خانه های خود را به ناصری(اهواز) بردند. اما مشایخ عرب در سال 1316 شیخ جعفر فلاحیه از پرداخت مالیات خودداری کرده نافرمانی آشکار ساخت. حاکم شوشتر که گویا سردار اکرم لقب داشت با سپاهی برسر او رفته وی را دستگیر نمود و مریعی نامی را برای جمع آوری مالیات فلاحیه(شادگان) برگماشت ولی چون در این هنگام شیخ خزعل برآن می کوشید که فلاحیه(شادگان) و آن نواحی نیز بدو سپرده شود و از سویی مریعی با دست کسانی کشته گردید،میرزا علی اصغرخان اتابک فرمان شیخی فلاحیه(شادگان) را به نام شیخ خزعل از شاه گرفته برای او فرستاد بدینسان شیخ بر همگی کعبیان خوزستان سروری یافت و مالیات خود را یکسره به دولت می پرداخت. لیکن مشایخ دیگر زیردست حاکم خوزستان بودند و او همه ساله سفری به هویزه کرده در آنجا همگی مشایخ نزد او آمده مالیات یکساله خود را می پرداختند و او خلعتی فراخور هریکی به ایشان می بخشید.
در سال 1324 هجری مشایخ بنی طرف که از شیخ هویزه جدا گردیده،مالیات خود را جداگانه می پرداختند نافرمانی آشکار ساخته از پرداخت مالیات باز ایستادند.مظفرالدین شاه سالار معظم نامی را با سرباز توپخانه به خوزستان فرستاد و او نخست به شوشتر آمده کلانتریان را که سردسته مردم اوباش بودند دستگیر ساخت و کارهای آن شهر و دزفول را به سامان آورده سپس با سپاه به اهواز رفته از آنجا آهنگ بنی طرف کرد،شیخ خزعل هم پسر خود را با دسته ای از عرب همراه او فرستاد.سالار معظم با آن سپاه به هویزه شتافته پس از جنگی بنی طرف را رام ساخت و مشایخ گردنکش را بیرون راند و کسان دیگری به جای آنان برگماشت و این آخرین لشکرکشی زمان قاجار به خوزستان می باشد.
برگرفته از کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان نوشته احمد کسروی
بازنویسی : محمد ریاضی پور- تیرماه 1395

 

www.sadatghiri.ir

Comment (2)

  • بسيار جالب بود . چه قدمتي دارد اين جنگ نعمتي حيدري !!! به اصالت و قدمت اين دو خاندان بزرگ مرعشي و كلانتر هم پي برديم . متشكر از گردآوري اين متن .

  • متاسفانه جنگ میان حیدری نعمتی باعث ایجاد قحطی های نابودکننده ای در شوشتر شد و کسانی که توانایی داشتند از شوشتر کوچ کردند و کسانی که نداشتند ماندند و تلفات زیادی دادند و در این بین صنعتگران توانمندی بودند. در واقع عقب ماندگی شوشتر در زمان ما بخش بزرگیش عواقب جنگ های بیهوده حیدری نعمتی است.

Leave Your Comment

Skip to content