با بی بی زری ریاضی

 با بی بی زری ریاضی، بزرگ بانوی خاندان سادات قیری بیشتر آشنا شویم

بی بی زری ریاضی فرزند ارشد  سید رضا و بی بی بیگم ریاضی در سال 1305 در شهرستان شوشتر متولد شده.

و در سن 5 سالگی به مکتب خانه های آن زمان رفته و به فراگیری دروس قرانی مشغول شده و سپس در معیّت زوجه سید حسین پیشنماز که از بانوان مومن و مداح و خطیب حوزه دیده آن دوره بود، در فراگیری قرآن پیشرفت شایسته پیدا کرد به گونه ای که بعداً معلم آموزش قرآن گردید. . به دلیل اشتغال پدر در اداره مالیه و انتقال نامبرده به شهرستان رامهرمز، بی بی زری در سن 8 سالگی به مدت دو سال به اتفاق خانواده در رامهرمز به سر می برد.

 

بعد از دوسال مجدداً به شوشتر برمی‏گردند و به علت علاقه پدری در اولین دبستان ابتدائی دخترانه آن زمان در شوشتر (کاروانسرای افضل فعلی) ثبت نام می کند. وی بنا بر دانش قرآنی و آشنائی با کلمات و صرف و نحو آن و هوش و درایت و علاقه به آموزش،  پس از یک آزمون ساده به کلاس دوم ارتقاء پیدا میکند. بی بی زری بر اساس عرف آن دوره که با رفتن مدرسه دختران تمایلی وجود نداشت و علیرغم  مخالفت شدید مادر و پدر بزرگ، با اینحال بنا به تشویق پدر، با موفقیت تا کلاس چهارم ابتدائی به تحصیل ادامه می دهد. ناچاراً در تداوم همین مخالفتها وی موفق به ادامه تحصیل نگردیده و تا کلاس چهارم ابتدائی ترک تحصیل می کند. سید رضا ریاضی ابوی بی بی زری سپس از اداره دارائی باز خریده نموده  و برای کسب و کار اقدام به تاسیس مغازه خواروبار فروشی در روستای بتوند در فاصله 35 کیلومتری شوشتر به مسجدسلیمان می نماید،  و بی بی زری نیز به اتفاق خانواده به مدت دو سال در آنجا ساکن می شوند. اداره مالیه مجدداً سید رضا ریاضی را دعوت به کار نموده و بی بی زری با خانواده، این بار نیز به شوشتر نقل مکان می کنند.

بی بی زری ریاضی، بزرگ بانوی خاندان سادات قیری

مدتی بعد سید رضا ریاضی به اهواز منتقل می شود و در اهواز، بزرگان خانواده قرار ازدواج بی بی زری 19 ساله را در سال 1324 با سید عبدالله قیری زاده، پسر ارشد سید علی قیری که پسر دایی مادر بی بی زری نیز می باشد و در آن موقع در نانوائی مشغول به کار بود، می گذارند. چند ماه بعد سید عبدالله در شرکت ملی نفت ایران در اهواز استخدام می شود و یک سال بعد اولین فرزند پسر آنها به نام سید محمدعلی در اهواز متولد می شود. سپس سید عبدالله به مسجدسلیمان منتقل و به مدت 22 سال در آنجا مقیم می شوند. سید عبدالله سپس از شرکت نفت بازخرید نموده و بی بی زری به اتفاق دو پسر و سه دختر به نامهای سید محمدعلی، سید صدالدین، بی بی ناهید(مریم) بی بی صدیقه(سیما) بی بی زهره مجدداً به شوشتر نقل مکان می کنند. مدتی بعد که سید صدرالدین به اتفاق دایی خود، سید مهدی ریاضی، به تهران می رود، و چند سال بعد هم که سید محمدعلی به آنها ملحق می شود، ناچاراً خانواده به تهران مهاجرت می کنند و چند سال بعد که آقای سید مهدی ریاضی برادر بی بی زری در شهرستان بوشهر مشغول به کار می شود، سید عبدالله را نیز که در آن موقع مشغله ثابتی نداشت با خود به بوشهر میبرد، و بی بی زری به اتفاق خانواده به مدت 9 سال در تهران زندگی می کند. وقتی سید محمدعلی در شرکت کشت و صنعت شوشتر مشغول به کار می شود، بی بی زری به اتفاق خانواده مجددأ به شوشتر می رود. 8 سال بعد که پسران سوم و چهارم بی بی زری به نامهای سید رضا و سید فخرالدین در اصفهان مشغول به کار می شوند، و بعداً نیز که فرزند آخر خانواده به نام  فاطمه(رویا) در دانشگاه قبول می شود، بی بی زری به اصفهان و بعداً که دامنه فعالیت پسرها تا شهرستان شهرکرد چهار محال و بختیاری نیز ادامه پیدا می کند، همراه بچه ها به آن جا رحل اقامت می گزیند. 14 سال بعد بی بی زری این بار نیز به دلیل اشتغال پسر چهارم در کرج و اقامت دائم بی بی رویا در آن جا همراه وی به منطقه اندیشه کرج آمده و اینک حدود 10 سال است که به اتفاق، در آنجا ساکن می باشد.

بی بی زری کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین و تجربه های گوناگون از نشیب و فرازهای سالها زندگی در ذهن دارد که همه آنها شنیدنی و آموزنده هستند. و وقتی با وی هم کلام می شوید گفتنی های بسیار از گذر عمر 88 ساله دارد که شنونده را مجذوب خود می گرداند. از دورانی حکایت می کند که مشغله های فکری مثل تلویزیون و اینترنت و سایر وسایل ارتباطی مدرن و دست و پا گیر روحی و جسمی امروزی وجود نداشت، و روابط انسانها سرشار از صفا و صمیمیت و یکرنگی بود، علایق و شادی ها همراه با کدورتهای زودگذر و همه صفات انسانی بی ریا و یکرنگ ابراز می شدند، و در چنین فضائی چقدر سختی ها و مرارت ها به آسانی قابل تحمل بود. وی که ناچارأ برای ادامه زندگی مجبور بوده تا به اتفاق خانواده پدری و شوهری به چندین محل از جمله شوشتر و رامهرمز و روستای بتوند و مسجدسلیمان و تهران و اصفهان و شهرکرد و کرج کوچ کند، از همه مراحل زندگی خاطرات فراوان تلخ و شیرین به یاد دارد و رمز موفقیت خود را در قناعت و قدردانی از مشیت و رحمت الهی و شکیبایی در تحمل شدائد و سختی های ایام می داند، و همین صفات خداپسندانه،  وی را در گذر عمر در برابر مصائب فقدان همسر، پدر و مادر، خواهر،برادر، و مخصوصأ داماد دلسوز و دلبندش سید رحمت الله شریف زاده،  محفوظ نگه داشته  تا کماکان برای نسل فعلی و آینده سادات قیری برگ زرینی باشد از تاریخی ماندگار و سر شار از مجد و بزرگی و خلوص بندگی که از اجداد طاهرین ما به ارث رسیده است .

مشغله روزانه و علاقه مشخص وی عبادت و دعا ست و شادی و رضایت او در موفقیت و سلامتی و کامیابی همگان و به خصوص بچه ها و نوه و نتیجه هایش خلاصه میشود. از خاطرات دوران تحصیل در کلاس دوم ابتدائی او می گوید پس از کوتاه کردن قسمتی از موهای جلو پیشانی که مزاحم دید او میشد توسط مدیر مدرسه، والده اش بشدت عصبانی شده و بنا بر جو غالب اعتقادی آن زمان از ادامه رفتن او به مدرسه جلوگیری و معتقد بود وقتی امروز موهای تو را آرایش دادند لابد فردا برایت شوهر هم انتخاب می کنند.

 وی دارای یک برادر ( مرحوم سید مهدی ریاضی ) دو خواهر ( مرحوم بی بی بتول ریاضی ) و بی بی فخری ریاضی(حی) بوده و  صاحب چهار پسر به نامهای سید محمدعلی، سیدصدرالدین، سید رضا، سید فخرالدین، و چهار دختر به نامهای بی بی مریم(ناهید)، بی بی صدیقه(سیما)، بی بی زهره و بی بی فاطمه(رویا) و 21 نوه و 11 نتیجه میباشد.

ضمنأ از بی بی زری یک مصاحبه تصویری دو ساعته نیز بعمل آمده که به زودی در سامانه اینترنتی سادات قیری قابل رویت خواهد بود.

به قلم: سید محمدعلی بهروزی

Comment (10)

  • مديريت محترم سايت سادات قيري اقا مهرداد گل :
    برادر بسيار محترم و بزرگوار جناب آقاي بهروزي:
    واقعا دست مر يزاد خدا سايه اين بانوي محترم اسوه صبر و مقاومت و مظهر پاكي و از خودت گذشتگي ( همانند ديگر شير زنان سادات قيري ) را بر سر همگي ما حفظ كند بنده از دوران طفوليت از نمك دان اين خانواده بسيار چشيده ام و يقين دارم سركار عالي خلاصه گويي فرموديد وگر نه بسيار زياد تر از اين در باره أيشان و ميتوان گفت و نوشت
    همچنين بنده افتخار هم كلامي با فرزندان و در مواردي با نوادگان أيشان را داشته ام و براستي درخت رندگي أيشان پر ثمر است. جا دارد سوره اي از قران كريم را نيز نثار روح پاك مرحوم عمو عبدالله عزيز نمايم تا رسم معرفت فراموش نشود.

    • جناب سید علی (رضا) عزیز:
      ازنقطه نظر بسیارشیواوبامعنای شما سپاسگزاریم وامیدواریم خداوند متعال عمری پربار وباعزت به چنین گوهران وعزیزان که مایه افتخار این سادات هستند اعطا نماید.

  • بزرگان مانند کوه هستند . هرچه به انان نزدیکتر شوی بزرگی وشکوه
    انان روشن تر میگردد . گوته
    سایه ایشان مستدام .انشا…

  • سلام بر آسید رضا ی همیشه گل خوبی براستی که خداوند بشما عمر با عزت و دولت عنایت فرماید که شیر پاک خورده ای مثل ترا بما عطا فرمود. از الطاف اصیل و محبت آمیز شما متشکرم والده عزیز هم همیشه از خاطرات گذشته که میگوید حتمأ خانواده مرحوم عمو اسماعیل در آن نقش دارتد خود من هم همیشه از ارادتمندان مرحوم و خانواده اش بوده و هستم . امیدوارم این آئین اخوت و دلبسته گی ها کماکان در وجود بچه های ما مستدام باشد. ارادت خالصانه بنده را پذیرا باشید.

  • با سلامي گرم ،دست زن عموي عزيزمان را از راهي دور مي بوسم. خدا سايه اين گوهر گرانبها، مادر نمونه براي نه تنها فرزندان خويش بلكه مادر ديگر جوانهاي فاميل را از فاميل كم نكند. الحق والانصاف از سفره اين شير زن نمونه بسيار ها شب شكم سير كرده اند و عاشقانه برايش سلامتي را ارزو مندند. زن عمو زري بسيار بسيار عزيز ، اي مادر نمونه با ان روحيه اهنين و هميشه مقاوم و شاد صميميانه و عاشقانه دوستت داريم. تنت هميشه سالم و دلت خوش باد.

  • با عرض سلامى گرم خدمت والده محترم حباب زرى عزيزمان؛
    بهروزي عزيزم قلم من قاصر است إز شرح محبتها و مهرباني هايي كه والده گرامي در حق من و خانواده من در ايام كودكي ادا فرمود. هنوز طعم خوش خاطرات ايام كودكي كه هر دو خانواده در يك منزل زندگي ميكر ديم به خاطرم هست و خواهد ماند.
    إز خدا وند متعال آرزوي طول عمر با سلامتي و عزت را برأي مادر نمونه فأميل خواهانم.

  • فکر کنم خیلی از داستان ها و حکایات تاریخی را اگر میخواندم مثل این مطلب به دل و جانم نمی نشست چون با پوست و گوشت خود همه حرفهارو درک واحساس میکنم و به ما کوچکترها یاد میدهد که قدر بزرگترهارا بیشتر بدانیم تا در قید حیات هستند خدا سایه عمه بزرگ و عزیزم بی بی زری ریاضی را بر روی سر ما نگهدار باشد از او که برای من الگوی صبر و استوار چون کوه است

  • سلام به بزرگان و سروران گرامي،
    از راه اندازي چنين مرجع ارزشمندي در اينترنت كمال تشكر وقدرداني دارم. افتخار دارم كه به عنوان عضوي از اين خاندان گرامي، عرض ادب كرده و از خداوند متعال آرزوي سلامتي و شادابي براي همه بستگان خصوصا مامان بزرگ عزيزم بي بي زري داشته باشم.
    ارادتمند
    سحاب ناظمي

    • سحاب عزيز:
      ديدن نظرات شيوا و محترمانه شما به همراه كلام شيرين و صادقانه جاري بسيار محل خشنودي و خوش حالي دارد. اميد ما به همين همكاري ها و توجهات شما عزيزان و جوانان برو مند سادات قيري بوده است
      استدعا دارم نزديكان و خانواده و بخصوص برادران دوست داشتني خود را نيز دعوت به مشاركت نماييد
      ارادتمند شما
      رضا اباد .

  • همواره از اینکه فرزند ایشان هستم خداوند را شاکرم . اززمانیکه یاددارم همیشه مادرم را در حال خواندن قرآن ودعا دیده ام . مادر برایم الگویی از صبروشکیبایی درسختیها و مشکلات بوده وهست . پندهای عبرت آموزش وحکایات زیبا ودلنشینش برایم چون عسل شیرین است . خداوند حفظش کند وهمینطور داداش بهروز رو که حق مطلب رادر مورد ایشان بیان کردند.

Leave Your Comment

Skip to content