درس محبت

خاطره ای از زنده یاد عمو تجلی


(درسی از محبت)
من همواره معتقدم که زنده یادان دائی نورالدین محمودیان و عمو حسن تجلی هر دو بزرگوار، طلایه داران فکر نوین فامیل هستند. آنها بخصوص با مهاجرت به تهران، گامی بزرگ در ادامه این تحول فکری برداشته اند. البته افرادی به سن و سال من این حقیقت را بخوبی درک میکنند که تفاوت سطح اندیشه و آگاهی جامعه و افراد فامیل از دهه بیست تا امروز را شاهد بوده اند. علیرغم جبر زمانه و پیشرفت روز افزون علم و تکنولوژی امروز که خواسته یا نخواسته، سطح دانش و آگاهی افراد را بصورت شگفت انگیزی بالا برده است، در دهه بیست، این دانش بمراتب پائین تر از حالا بود و دائی محمودیان و عمو تجلی انصافأ بیش از زمان و مکان خود آنهم در شهر کوچکی مثل شوشتر، فکر میکردند، در حالی که سایر همسن و سالان آندو با شرایط و موقعیت سنتی تعلیم و تربیت و محیط ابا اجدادی خود خو گرفته و امرار معاش میکردند. البته این موضوع مهم بحث جداگانه و مفصلی را می طلبد که در اینجا مقصود من نیست. قصد من بازگو کردن یکی از خاطر ات جالب با عمو تجلی است.
عمو تجلی عادت داشتند بعضی روز های جمعه صبح پیاده از خانه شان چهار راه امامی زندان قصر تا مجیدیه خانه ما می آمدند و باتفاق تا آخر مجیدیه که آن موقع بیابان بود، پیاده روی میکردیم و در بازگشت، عمو تجلی با اتوبوس از ایستگاه مجیدیه به خانه شان میرفتند. عمو تجلی کم حرف بودند اما از گفتگوهای جدی و علمی بسیار خوشحال میشدند و با تبادل گفتگوهای بیشتر با ایشان که من بسیار مشتاق آن بودم، صمیمیت ویژه ای بین ما برقرار گردید و از طرفی افکار و عقاید من را نیز که از شوشتر به تهران آمده بودم، متحول کرد.
در یکی از این پیاده روی ها، از ایشان پرسیدم که چرا صمیمیت و رابطه دوستانه بین پدر مادرهای مشخصأ افراد فامیل با فرزندان و حتی بین خودشان، وجود ندارد و ما نمیتوانیم براحتی شور و شوق و علاقه خود را در کلام به یکدیگر ابراز کنیم؟ و اینکه چرا شما نمیتوانید با محمد یا علی پسرانتان، یا پدر من با من، چنین رابطه دوستانه و صمیمی برقرار سازید؟ عمو تجلی در پاسخ گفتند برای اینکه به ما محبت نشده تا محبت را بشناسیم. و اضافه کردند که محبت علیرغم یک هدیه ذاتی خداوند، اما روش و اجرای آن اکتسابی است و باید تکرار و تمرین شود. و متاسفانه ما روش آن را نمیدانیم و یاد گرفته ایم تا محبت را نیز بصورت تحکم آمیز به نزدیکان خود ابراز کنیم برای اینکه راه دیگری نمیدانیم. اما محبت ذاتی در وجود ما احساس لطیف و زیبائی است.
این پاسخ تا زمانی که من نیز در لاک باور های قدیم عدم درک محبت بسر میبردم، معنای واقعی نداشت و از روزی که با تمام تلاش سعی کردم محبت ذاتی را ضمن رفتار، با کلام نیز همراه سازم، و از گفتن مضایقه نکنم، مفهوم شگفت انگیز آن را پیدا کردم، زیرا که بیش از دیگران، بر احساس و حال من تاثیر هیجان انگیزی ایجاد میکند. محبت و ابراز علاقه مسری است و فضای روح و جسم ما را از امواج مثبت و شادی بخش لبریز کرده و به دیگران نیز سرایت میکند. بیائید از امروز علائق مان را علاوه بر ارسال پیام های محبت آمیز ارسالی در فضای مجازی، حضورأ نیز با کلام محبت آمیز بدیگران، بخصوص وابستگان نزدیک، آراسته سازیم و زیبائی ها و خوبی های یکدیگر را با شهامت تمام و رو در رو، تعریف و ستایش کنیم.
ارادتمند : سید محمدعلی بهروزی

مرداد ۱۳۹۷

Comment (3)

  • سلام عمو جان .
    خیلی خیلی خوشحال شدم که از پدر بزرگم خاطره ای گفته شد .ممنون از شما

  • درود به روان پاک همه درگذشتگان فامیل !
    شادروان عمو تجلی بسیار فامیل دوست بود و به بچه های درس خوان محبت خاصی داشت. یادم می آید زمانیکه ایشان ساکن خرمشهر بودند،همراه مادرم نزد ایشان رفتیم من خردسال بودم و با میوه خوردن میانه ای نداشتم ،او با شوخی به من می گفت “بچه گند چرا میوه نمی خوری؟ آنزمان یک موش خرما دست آموز داشتند که درست یادم مانده است.بعد ها دوره ای که ساکن تهران بودند،زمستان ها به مسجد سلیمان نزد ما و دایی بزرگ می آمد و خستگی مهمان داری تابستان را در می آورد. هر روز برای او روزنامه می خریدیم چون عادت داشت مطالعه کند و اخبار ظهر رادیو را گوش می کرد.یادش گرامی باد.

  • چه درس بزرگ و ارزنده ای دادن. خداوند رحمت کند عمو‌تجلی رو . من سعادت دیدنشون رو‌نداشتم ولی با احساس فامیل دوستی و‌مهر و‌محبت مرحوم محمد تجلی و زنده باشن مهربونی آقا محمود و زندایی صدیقه و آبجی آذر نشون دهنده کاملا بزرگی و‌منش و شخصیت والای مرحوم عمو تحلی هستن.

Leave Your Comment

Skip to content