چـــــــــــگــــــــــونـــــــگی پـــــــــــیدایش “جواب ابلهان باشد خموشی”

 

 

نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قااضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته.
قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟
او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت.
شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی است.

🌟منبع: امثال و حکم علی اکبر دهخدا🌟

ارسالی از علی فواد ریاضی پور

تیرماه 1395

www.sadatghiri.ir

Comment (4)

  • علی جان خیلی جالب بود این امثال و حکم غیر از عنوان روبنائی و مصطلح چقدر با معنا و جذاب هستند. فرهنگ غنی ما از این مثال ها فراوان دارد. بهر حال جالب بود دستت درد نکند.

  • مثل هميشه بسيار جالب و خواندني . دقت كرده ايد چقدر فرهنگ ايراني متل و داستان هاي جالبي دارد؟ متشكر از پسرعموي گرامي .

  • سلام بر پسرعمه دانشمندم علی جان …..اززندگی این فیلسوف زمان فیلمی درایران تهیه شده بودکه صحنه ای از آن راخوب بخاطردارم .بوعلی سینا درمکتب ازاستادسوال میکندخداوندقبل ازاینکه من وشماواین جهان وجهان دیگروفرشتگان رابیافریند کارش چه بوده است.استادپدرش رامیخواهدو به اومیگویدپسرت راتنبیه کن وبوعلی راازمکتب خانه بیرون میکند وآنجابودکه بوعلی سینا ازپدریک سیلی نوش جان میکند

Leave Your Comment

Skip to content