فــــــــرازی از زنـــــــدگی مـــــــــرحوم سیــــــــد محمد نبی (آباد) ریاضی پور

 

 

بنا به نقل قول از والده بی بی زری ریاضی و سید محمد ریاضی پور: مرحوم سید محمدنبی ریاضی پور فرزند ارشد سید حسن قیری و بی بی هاجر که از سادات جلیله مرعشی میباشد در خرداد سال 1304  در شوشتر متولد شد. والده بی بی زری ریاضی که خاطراتی از آن دورانها  بیاد دارند راجع به عمونبی میگفت در نوجوانی بدلیل استعداد و ذکاوت فوق العاده ای که ایشان داشتند مرحومان سید علی قیری و سید رضا ریاضی )عموزادگان عمونبی) که مامورین شهرداری مستقر در دروازه های ورودی شوشتر در نظارت بر بررسی و عبور و مرور مالالتجاره ها بودند، او را با خود به محل ماموریت (نواقل) می بردند و سپس وی را بخاطر همان استعداد فوق العاده ای که از خود بروز می داد در مدرسه شبانه نام نویسی کردند بطوری که او روزها کار می کرد و شبها درس می خواند. بعدها که سید رضا ریاضی در روستای بتوند 30 کیلومتری شوشتر به مسجدسلیمان مغازه خوار و بار فروشی دایر کرد عمونبی بعنوان شاگرد مغازه و نگهداری حساب و کتاب ها در آنجا کار می کرد. وی تا قبل از شروع دوران سربازی تا کلاس ششم ابتدائی آنزمان تحصیل کرد.  از خاطرات دیگری که والده راجع به عمونبی تعریف می کند اسم او بود که اغلب والدینش و سایرین در بچه گی او را (آ پنج یکی) یا بلفظ شوشتری (آپین یکی) صدا می کردند. برای اینکه قبل از او چهار بچه از پدر مادر وی در کودکی بدلیل بیماریهای رایج آنزمان تلف شده بودند و عمونبی زنده مانده بود. البته بعد از عمونبی، مرحوم مغفور عمو سید اسماعیل و سپس مرحومه بی بی معصومه بدنیا آمدند که به عمر طبیعی بجوار حق شتافتند

عمو نبی قبل از سربازی در سال 1326با برخورداری از هوش و فراست فوق العاده و دارا بودن قریحه خوشنویسی و استعداد فراگیری نامه نگاری ، در اداره دارائی شهرستان مسجدسلیمان استخدام موقت می شود. جالب اینکه بعد از گذراندن دوره دو ساله سربازی باز هم بلحاظ صداقت و جدیت در کار مجددأ در همان اداره دارائی بعنوان دون پایه (وضعیتی کمتر از رتبه یک) فراخوانده می شود. در سال 1328 دختر دوم سید رضا ریاضی بنام مرحومه بی بی بتول ریاضی را برای عمونبی عقد می کنند. از خاطرات جالبی که خود مرحوم در باره ازدواجش تعریف می کرد، اینکه وی تصمیم داشت تا قبل از تامین مسکن و تجهیزات خانه، زن عقدی خود را بخانه نیاورد از طرفی برادر کوچک عمو نبی مرحوم عمو اسماعیل عاشق و دلداه بی بی فاطمه مطهر دختر مرحوم عمو مهدی مطهر شده بود و بنا به رسم آنزمان نمی توانست تا قبل از ازدواج برادر بزرگتر با او ازدواج کند. بالاخره عمو اسماعیل طاقتش طاق میشود و ترفندی می اندیشد و یکروز زن و مردهای فامیل را در شوشتر جمع می کند و اطلاع میدهد که آقا نبی  تصمیم به عروسی گرفته و حاضرین با هلهله و شادی به موضوع واقعیت می بخشند و عمو نبی در برابر عمل انجام شده قرار می گیرد و نهایتأ دو سال بعد از عقد که آنزمان سابقه نداشت در سال 1330رسمأ ازدواج می کند. وی کماکان در اداره دارائی مسجدسلیمان مشغول کار بوده و بمدت بیش از بیست سال ساکن مسجدسلیمان می شود. در این فاصله دختر اول خانواده، سیده فریده سپس سید محمد و بعد سید علی فواد و سید منصور و سیده پوران و نهایتأ مرحوم سید محمدرضا متولد شده به جمع خانواده می پیوندند.

عمونبی سپس در سال 1350 بعلت ناراحتی از بیماری آسم و برای برخورداری از آب و هوای بهتر،تقاضای انتقال به دارائی شهرستان بروجرد نموده و تا سال 1358 که باز نشسته شد در بروجرد ساکن بود. بعد از آن بنا به توصیه مرحوم عمو اسماعیل که چند سال در شاهین شهر اصفهان ساکن بود به آنجا عزیمت و هفت سال بعد شمع وجودش در سال 1365 در شاهین شهر خاموش و در همانجا بخاک سپرده شد.

از صفات بارز عمونبی روحیه جوان پسنداو بود. در بین جوانان تفاوت سنی از نسلی به نسل دیگر اصلأ حس نمی شد. وی علیرغم تشدد اعصاب که از بعضی رفتار و کردار سایرین داشت و از نحوه حتی راه رفتن و حرف زدن و کردار بعضی ها بشدت انتقاد می کرد، اما بخاطر حسن نیتی که نسبت به همه داشت خیلی زود بحالت نشاط اولیه برمی گشت. من شخصأ هیچوقت کینه و عداوت و شدت عمل در مورد دیگری را از ایشان هرگز بیاد ندارم. کمتر کسی از جوانان دوره ما پیدا میشود که خاطره یا خاطراتی شادی بخش از ایشان را بیاد نداشته باشد. من در خیلی از موارد مشمول خاطراتی زیبا از ایشان بوده ام.

دوران سربازی عمونبی که با مرحوم عمو تقی شریف زاده و مرحوم سید کاضم پیشنماز(جزایری) همراه بوده بنقل از مرحوم عمو تقی و خود عمو نبی لبریز از خاطرات شیرین و شادی بخش بود و همیشه این خاطرات در محافل فامیل که آنموقع همیشه برگزار می شد، همه ما را به وجد می آورد.

در روز وفات عمونبی که مصادف با برگزاری جشن ازدواج دختر خواهر عزیزم نسرین خانم شده بود، اما حیفم آمد تا در مراسم تدفین و وداع با او در شاهین شهر اصفهان حضور نداشته باشم. او نیز گلی از گلزار بزرگان سادات قیری بود که فقط ما چند نفر انگشت شمار مانده از آندوران که لذت حضور در کنار آن عزیزان را چشیده ایم،  قدر و ارزش آنها را می دانیم. تعلق خاطر و علاقه بین عمونبی با مرحومان عزیز و گرامی  عمو محمدعلی و عموتقی شریف زاده ، عمو نعمت اله قیری زاده و سید کاضم جزایری (پیشنماز) و حاج سید بزرگ قیری زاده، و حاج سید مهدی ریاضی، بخصوص وقتی بهم می رسیدند همه ما را سرشار از نشاط و سرور میکرد. تکیه کلامهای عمو نبی با طرز تلفظ ویژه خودش دیدنی بود.

وی درزمینه سرودن شعرنیز تبحر والایی داشت ودوتا ازاشعارش که پس ار فوت مرحوم سید حسن تجلی ومرحومه سیده بی بی زهراریاضی سروده است درسایت قابل بازدید می باشند.

ضمنا سایر سروده ای آن مرحوم نیز درحال جمع آوری می باشند.

ازخصایص بارز آن مرحوم آینده نگری وپیش بینی آینده بود که تقریبا همه ی ما حرف ها وبعضی پیش گویهایش رادرآن زمان غیر واقعی می دانستیم ولی باگذشت زمان عمق درایت آن مرحوم برایمان بیش از پیش مشخص شد.

درایت و کاردانی و دوراندیشی عمو نبی حقیقتأ بی نظیر بود وی اولین کسی است که برای تهیه و تنظیم شجره نامه سادات قیری تلاش کرد و خمیر مایه آنرا بنا نهاد و ضمنأ مبتکر و مجری اولین صندوق پس انداز سادات قیری بود. بر سنگ مزارش شعری از حافظ را که مرتبأ تکرار میکرد بنا به توصیه فرزندش آ سید محمد چنین نوشته اند :

 

فاش میگویم و از گفته خود دلشادم         بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق       که در این دامگه حادثه چون افتادم

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود     آدم آورد در این دیر خراب آبادم

تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق       هر دم آید غمی از نو بمبارکبادم

 

برای آشنایی بیشتر به عکس های تهیه شده ازمراحل مختلف زندگی این آن مرحوم نیز توجه نمایید.

 

روحش شاد: با عرض ارادت سید محمدعلی بهروزی

دیماه 1393

 

1 2 3 s3 s1 s2 b2 b1

Comment (9)

  • او تنها كسي است كه وقتي بر مزارش پاي ميگذاري بوي زندگي به مشامت ميرسد. باور نداري امتحان كن.
    او مشخصه هاي زيادي در خود داشت ولي بدون شك بارزترين ان بينش مذهبي، سياسي، اجتماعي او بود كه ٥٠ سال جلوتر از او حركت ميكرد.
    او را افتخار خانواده آباد خواندن گزافه گويي نيست. بنده حقير بخشي از الگوهاي فكري ايشان را براي خود سر لوحه قرار داده ام و در گوشه اي اشاره كردم همين سايت فعلي سادات قيري برگرفته و ريشه در تفكر ايشان و ٢ مرحوم عزيز ديگر دارد . خدا سعادت پيروي از أفكار صالح ايشان را عطا نمايد. مباركش باشد بهشت برين سراي او باد انشالله.
    رضا آباد

  • دایی بهروز عزیز خسته نباشی.منتظر دیگر نوشته های شما از این عزیزیان هستیم.همیشه یاد عمو نبی در دلها باقی است.روحش شاد.

  • خدا رحمت کنه عمو نبی رو خیلی با ما خوش اخلاق و مهربون بود و به رسم خودش برامون شعر میگفت حیف که خیلی زود از میان همه رفت حتما جز بهشت برین جایگاه دیگری ندارد همینطور یادی کنم از عمه بتول مهربونم که او هم بهشتی است. اما تشکر ویژه از دایی بهروز عزیزم که امیدواره خدا به خودش و خونواده مهربونش همیشه سلامتی بده ممنون از زحماتتون و منتظر آشنا شدن با بقیه بزرگان فامیلمون هستم . با احترام آنیتا

  • خدا رحمت کند همه بزرگان درگذشته سادات قیری رو. یاد همه این عزیزان همیشه در قلب ما زنده است واقعا خاطرات ما از عمو نبی عزیز بخاطر نزدیکی روابط خانوادگی و رفت و آمد زیاد ، سرشار از لحظات شاد وبهره مندی از ذوق شعری ایشونه
    خدایش بیامرزد

  • با درود به همه اعضای فامیل بزرگوار قیری و آمرزش برای روان درگذشتگان از مطالعه نوشته های آقای بهزوزی که بیوگرافی تعدادی از بزرگان فامیل را برشته تحریر در آورده اند کمال تشکر را دارم باور کنید من که آدم احساساتی نیستم ولی اشک به چشمانم آمد .واقعا از صمیم قلب به روان مرحوم عمو اسماعیل و مرحومه زن عمو فاطمه خدا بیامرزی میدهم که فرزند برومند ایشان حاج آقا رضا آباد را تحویل خاندان و جامعه دادند. همینطور درود به روان پاک مرحوم خالو عبدالله که فرزند برومندش اینقدر فعال در خدمت فامیل و سایت هستند.

  • عمو نبی مردی بود که هیچگاه خاطراتش از یادم نمیرود خیلی دوستش داشتم و بیشتر خاطرات کودکیم در جوار ایشان و خانواده مهربانش سپری شد یادش گرامی

  • با درود به پروین خانم ، با تشکر از ابراز محبت شما نسبت به پدرم ، باید بگویم بقول معروف :دل به دل راه دارد. ما هم خالو بزرگ و خانواده گرامی اش را دوست داریم و بیشتر خاطرات دوران کودکی ما مشترک است .پدرم که علاقه خاصی به پدر بزرگوارت داشت و او را قیرجان صدا میکرد و هنگام یاد خدا میگفت : ای خدای آ بزرگ . من هم حالا ورد زبانم شده : ای خدای خالو بزرگ و باور کن روزی چندین بار این جمله را تکرار میکنم . آن چهره خندان و پر از مهرش همیشه جلوی چشمان منست .اگر اغراق بحساب نیاید او را همچون پدر میدیدم. روح همگی آنها شاد و قرین رحمت باد.راستی شنیدم شوهرت عزیز آقا کسالت داشته امیدوارم سلامتی حاصل شده باشد .بامید دیدار

  • سلام پسر دایی خیلی خوشحال شدم که بعد از مدتها عکس و خاطرات دایی نبی را دیدم و گذشته برایم تداعی شد واقعا دست مریزاد.

  • درود به روان پاك مرحوم عمو نبي عزيز و مرحومه عمه بتول دوست داشتني و مهربان. خداوند اين عزيزان را رحمت كند . هميشه چهره دوست داشتني و مهربانشان جلوي چشمانم هست و خاطرات زيبايي كه با اين عزيزان و فرزندان فرهيخته و بامحبتشان داشتيم. حيف كه روزگار چه زود ميگذرد و عزيزاني چون عمو نبي فاضل و فرهيخته و عمه بتول فاميل دوست و نازنين و بقيه عزيزان از دست رفته مان را از ما ميگيرد. و چه خوب است كه إنسان مانند اين عزيزان همواره با خاطرات خوش در يادها باقي بماند. خداوند وجود فرزندان فاضل و دانشمند و مهربان اين عزيزان و خانواده هاي ايشان را حفظ كند.

Leave Your Comment

Skip to content