یـــــادی از بــــزرگان فامیل (به قـــلم ســـید محمـــدعلی بـــــهروزی)

به نام خداوند مهربان

وقتی تصمیم گرفتم تا یادی از بزرگان متوفی فامیل را روی کاغذ بیاورم، کمبود اطلاعات کافی و فراوانی مطالب و فقدان دانش تعبیر احساسات به کلمات، مرا از این مهم دلسرد میکرد. اما نیروئی درونی ضرورت آن را برای آشنائی بیشتر این عزیزان از دست رفته  به نسل نو فامیل، به من نهیب میزد. که براستی بعد از ما چند نفرانگشت شمار، دیگر چه کسانی ازاین بزرگواران  ژرف اندیش،  خاطره ای بیاد دارد.

تا آنجا که سن من ایجاب میکند بزرگان متوفی فامیل مثل مرحوم حاج سید محمد قیری(عمو حجی) حاج سید مهدی مطهر(عمو مهدی) سید عباس هفت تنی(عمو عباس) سید محمدکاظم اخلاقی(عمو کاظم) سید علی سمیع پور(عموعلی) را بمدت کم دیده ام که شرح حال آنها و بسیاری از سایرعزیزان متوفی دیگر مثل مرحوم  برادران شریف زاده سید محمدعلی و سید محمدتقی و سید محمدرضا و برادران قیری زاده سید عبداله(مرحوم ابوی) سید نعمت اله، حاج سید بزرگ، حاج سید مهدی ریاضی، سید اسماعیل آباد، سید محمدنبی ریاضی پور، سید جعفر و سید محمدزمان مطهر و سایرین، خود کتاب قطوری میشود. یاد و خاطره همه آن عزیزان گرامی باد که هر کدامشان کوهی از فرهنگی اصیل و وارثی به حق از جد بزرگوارشان بودند.در مورد زنهای بزرگوار و شیر دل طایفه، خود مقوله مفصل دیگری است. به جوانان امروز طایفه میگویم که اگر دنیای مدرن امروزی و کامپیوتر و اینترنت و موبایل ما را از هم بیگانه کرده، و رابطه ها در فاصله هاست و ایمیل و اس ام اس پل ارتباطی ما شده است، اما تعریف لذت و شوق و ذوق دیدار و روابط عاطفی آن زمان برای شما که نبودید و ندیدید خیلی دشوار است. آنچه اینک مشاهده میکنید بر گرفته از اصالت خانوادگی و فامیلی ما است که هنوز در دریای بیگانگی و جدائی های اجتناب ناپذیر جبر زمانه به روی آب مانده و کاملا غرق نشده است. بر شماست که نگاهبان آن باشید.

از بین بزرگواران متوفی فامیل که زمان زیادتری در حضورشان بوده ام باید از مرحوم سید نورالدین محمودیان و سید حسن تجلی نام ببرم که خصوصیات و سجایای آن دو حقیقتا قابل تعمق است.  از آنجا که اطلاعات زمان تولد و زندگی دوران کودکی و نوجوانی آن عزیزان میتواند زمینه های آشنایی بیشتر اندیشه و ایده های بزرگسالی آن ها بشود، لذا دست به دامان والده بی بی زری ریاضی شدم تا هر آنچه به یاد می آورد و میداند برایم تعریف کند. و جالب اینکه زمینه های مشترک فراوان بین آن دو وجود داشته است.

سید نورالدین محمودیان(دائی محمودیان) فرزند حاج سید محمود قیری نوه پسری سید عبدالباقی و مادرش بی بی خدیجه دختر سید لطفی، در سال 1298 و سید حسن تجلی( عمو تجلی) فرزند حاج سید نصراله برادر سید لطفی و مادرش بی بی جانی در سال 1296 در شوشتر متولد میشوند. در آن زمان که خانواده ها همه با هم زندگی میکردند این دو در یک خانه و در کنار یکدیگر با هم بزرگ میشوند.  

عمو تجلی از مادر تنی خود برادر و خواهری نداشت، اما از ناحیه پدر دارای دو برادر به نامها سید امین و سید رضا بود. دایی محمودیان تنها پسر خانواده و دارای دو خواهر به نام بی بی فطین  قیری همسر سید باقر پیشنماز و بی بی بیگم ریاضی همسر سید رضا ریاضی بود. با توجه به اختلاف سنی 9 ساله والده(بی بی زری) با دایی محمودیان و عمو تجلی در نتیجه اطلاعات زیادی از دوران نوجوانی و جوانی آن دو در دسترس نیست. والده به یاد دارد که دایی محمودیان مدت کمی در شرکت نفت مشغول به کار شده و بعدا به اداره دارایی میرود و در رامهرمز با خانواده زندایی محمودیان آشنا و با ایشان ازدواج میکند. عمو تجلی نیز از طریق سید باقر بنی هاشمی که در بهداری شوشتر منصب ریاست داشت مشغول به کار گردیده و پس از ازدواج با بی بی ساره قیری دختر سیدعلی قیری به اداره داریی خرمشهر رفته و رسما در آن جا مشغول به کار میشود. دایی محمودیان نیز مدتی به مسجدسلیمان و نهایتا به تهران مهاجرت میکند. و بعدا عمو تجلی نیز مدتی در دزفول و بعد به تهران به دایی محمودیان ملحق شده و در دارایی تهران مشغول به کار میشوند. اگر چه اعلام زمان و تاریخ این نقل و انتقالات به شیرینی موضوع می افزاید، لیکن متاسفانه به دلیل عدم اطلاعات دقیق از ذکر آن معذورم.

در سال 1346 که بنده به تهران آمدم مرحوم دایی محمودیان و عمو تجلی چند سال قبل از آن در تهران مستقر شده بودند.

موضوع مهمی که از فراز زندگی آن دو میتوان نتیجه گرفت، اولا دوستی و صمیمیتی که از دوران بچه گی بین آن دو بوده و دیگر اندیشه و ایده های نوینی که به حق میتوان هر دو آنها را طلایه داران فکر و نظری نو در زندگی اجتماعی فامیل نامید.

طبق نقل قول والده، اوضاع اقتصادی هر دو خانواده مثل سایرین مناسب نبوده و ممر معاش اکثر خانواده ها از درآمد مستمری سالانه سهم قیر از شرکت نفت بوده است و مهم اینکه چگونه اندیشه ای نوین در ذهن دایی محمودیان و عمو تجلی با این شرایط خانوادگی ایجاد میشود، که محیط آن جا را متناسب با افکار و ایده های خود نمیبینند و نهایتا به تهران که در آن موقع مهد اندیشه های مترقی و زمینه ساز پیشرفت های اجتماعی بود، مهاجرت میکنند. به نظر میرسد که اگر پدران ما از پیشنهاد نماینده ویلیام دارسی که مدت 60 سال امتیاز استخراج نفت ایران را داشت برای اعزام جوانان فامیل آن زمان به انگلستان برای تحصیلات عالیه سر باز نمیزدند ( این موضوع در جای خود بحث جداگانه و مفصلی است) ناگفته پیداست که درایت و توانایی فامیلی ما جوابگوی این پیشنهاد می بود. شاید و بدون شک روابط اجتماعی دوران کودکی خانوادگی آن دو عزیز و انتخاب شغل مرتبط با مردم (بهداری و دارایی) و زمینه فکری و خلاقیت شخصی خود آنها، عامل تحول اندیشه هایشان بوده است. بنا به نقل و قول والده، حاج محمود قیری ابوی دائی محمودیان، قبل از شکست اقتصادی، به تجارت می پرداخته و از وضعیت مالی خوبی برخوردار بوده که طبیعتا به دلیل روابط تنگاتنگ خانواده ها این وضعیت شامل عمو تجلی(عموزاده دائی محمودیان) نیز می شده است.

آنچه من در سال 1346 در تهران از دایی محمودیان و عمو تجلی شاهد بودم، با توجه به شرایط محیطی و فرهنگی و اجتماعی شوشتر حداقل 90 سال پیش، حقیقتأ بی اغراق آن دو صد سال از زمان خویش جلوتر بودند.

صفت بارز قابل تشخیص آسان مرحوم عمو تجلی دیسیپلین در زندگی روزمره و توجه و علاقه وافر در امر تحصیل بود.  در بی نظمی ها و سهل انگاری ها به شدت واکنش  نشان میداد. در امر تعلیم و تربیت روحیه نظامی داشت. به نظر میرسد که سوابق کاری و زندگی ایشان، وی را در امر تحصیل نه تنها بچه های خود که سایر بچه های فامیل نیز حساس کرده بود. تحمل ناراحتی ها و حساسیت بیش از حد در برابر مشکلات زندگی، متاسفانه طول عمر کوتاه وی را نشانه گرفت. روحیه دایی محمودیان برعکس با انعطاف پذیری بیشتری به شناخت خلقیات و روان انسانها گرایش داشت. رفتار و کردار و باورها و پندارها را به چالش میکشید، و به دنبال علت ها میگشت. اگر بگویم که عمو تجلی هنوز لایه ای از سنتهای قدیمی را در اندیشه هایش به همان شکل سنتی رعایت میکرد، دایی محمودیان با تغییر این سنتها، دید متفاوتی پیدا کرده بود.  یکی از صفات مشترک آن دو خوشحالی زایدالوصفی در شنیدن موفقیت های افراد فامیل بود. تشویق و ترغیب هر دو آنها به دلیل نقش مهم  روحی روانی که در بین فامیل داشتند، انگیزه پیشرفت سایرین میشد. اکثر افراد فامیل بنا بر عرف آن زمان در اغلب تصمیمات خود نظر آنها را جویا میشدند و آن دو از احترام ویژه ای در فامیل برخوردار بودند.

دایی محمودیان علیرغم تحصیلات دانشگاهی مرتبط، اما بدلیل درایت و علاقه فراوان در زمینه روانکاوی، مورد تائید پیشکسوتان روانکاوی آن زمان مثل خواجه نوری و پروفسور حاجبی، و دکتر شاملو بود که چندین بار بنده نیز در معیت ایشان در جلسات و گردهمایی های آنان شرکت کرده ام. این جلسات با حضور جمعی از استادان روانکاوی و بعضی دانشجویان نیز در منزل دایی محمودیان برگزار میشد. دایی محمودیان بعدا خود مولف دو کتاب در زمینه روانکاوی به نام (روانشناسی کج اندیشان) و (آئینه درون نما) گردید.

مهاجرت دایی محمودیان و عمو تجلی به تهران زمینه مهاجرت سایر اعضاء فامیل شد و تحول فکری که آن دو در فرهنگ فامیل دمیدند، اینک باعث شده که بیشترین ساکنین اعضا در تهران بسر میبرند و بعضی از همین جا به کشور های دور و نزدیک مهاجرت کرده اند.

اگر چه درک و جذب  پیشرفت علم و تکنولوژی و تسهیلات اجتماعی در این زمان برای ما در هر کجا که باشیم امکان پذیر وعادی شده، اما 90 سال پیش چنین برداشتی به هوش و درایت و آینده نگری فوق العاده نیاز بود.

مرحوم دایی محمودیان دارای دو پسر به نام حاج سید فخرالدین که خود اینک یکی از بزرگان نسل نو طایفه است و سید رضا همچنین سه دختر به نام شهناز، مریم و مهوش است. عمو تجلی صاحب چهار پسر به نامهای مرحوم محمد، علی، محمود، مرحوم سعید و همچنین سه دختر به نام صدیقه، آذر و مرحوم فریبا میباشد.

خوشحالم اگر چه نتوانستم با اطلاعات نا چیزی که از زندگی آن دو عزیز داشته ام حق مطلب را ادا کرده باشم. و به همه جوانب اشاره کنم، اما آنچه مد نظرم بود و به این مختصر انجامید، توضیح نقش والای آن دو در تحولات اجتماعی و فکری طایفه است که امیدوارم تا حدودی ادای دین کرده باشم.

شمع وجود دائی محمودیان در فروردین 1375 و عمو تجلی در آذر 1349 پس از عمری پربار برای خود و خاندان سادات قیری، خاموش و نام نیک و ماندگاری از خود به یادگار گذاشتند. روحشان شاد.

به جوانان برومند طایفه عرض میکنم که صفت مشخصه گذشتگان ما همبستگی عاطفی به یکدیگر بود. نگذارید این جویبار رابطه ها که زمانی رودخانه ای خروشان بوده، در مسیر جبر زمان بخشکد. که علیرغم پیشرفت علم و تکنولوژی، هنوز روانشناسی برای سلامت روح و روان انسان بر روابط عاطفی صحه میگذارد.  

روح همه درگذشتگان شاد، و عمر همه بازماندگان طولانی و با عزت.

ارادتمند : سید محمد علی بهروزی

Comment (18)

  • بسیار جذاب با تصویرسازی خوب.
    امیدوارم که این مطلب توسط افراد فامیل خوانده شود.

    و در ضمن تولدت مبارک پدر، امیدوارم که همیشه در کنارمان باشی 🙂

  • دایی بهروز عزیز از خوندن این خاطرات شیرین در مورد دو بزرگوار مرحوممون بسیار خوشحالم و از اینکه حداقل یکی از این دو عزیز را در قید حیات دیده ام بسیار خرسندم امیدوارم این کار پسندیده شماادامه داشته باشه تا با دیگر بزرگان مرحوم و قید حیات فامیل بزرگمون آشنا شویم از قلم زیباتون لذت بردم پاینده باشید . با احترام آنیتا ریاضی

  • با کسب اجازه از بزرگترها و صاحب نظران یه پیشنهاد داشتم برای این بخش بهتره روایت زندگی بزرگان فامیل به صورت جداگانه وتفکیک شده نوشته شود . با تشکر آنیتا ریاضی

    • آنیتای عزیزم از پیشنهاد تو خوشحال شدم اما راستش بجز یکسری خصوصیات شخصی بین مرحومان عمو تجلی و دائی محمودیان سایر مسایل خانوادگی و تعلیم و تربیت و محیط هر دو عزیز اینقدر مشابه بود که شرح حال تفکیکی آندو تکراری میشد. من فقط خواستم به نقش آنها در تحول فکری فامیل اشاره کنم . زندگینامه هر کدام کتاب قطوری میشود. موفق باشی عزیزم

  • ساعت ٢/٥ شب بود كه صداي درب چوبي منزل ما در چهار راه أمامي تقاطع خيابان سرباز و خيابان شاه صفي به صدا در امد همسايه ديوار به ديوار ما كه مغازه خشك شويي بود ساعتها بود كه در منزلش در استراحت بود صداي كلون درب ما را از خواب بيدار كرد. همان صدايي كه ان شب ارزوي نشنيدن ان را داشتيم.
    اين قديمي ترين خاطره من از چنين واقعه اي بود پدرم كه يا خواب نبود يا در خواب بسيار سبك، طبق معمول قبل از همه ما در را باز كرده بود وقتي راهي حياط شديم اقا رضا شوهر عشرت خانم مستأجر طبقه بالا را ديديم كه سراسيمه در حال پايين امدن از پله ها بود به حياط كه رسيديم بابا را ديديم كه سر پا نشسته و به حوض كوچك كنار ديوار حياط تكيه داده بود سرش را در زانو پنهان و ما كه با صداي در بيدار شديم با صداي هق هق گريه پدرم هوشيار شديم وقتي محمود را پيرجاما به تن در ميان لنگه درب حياط مستاصل در حالي كه نمي دانست حالا چه كاري بايد بكند ديدم فهميدم كه پنجه مرگ گريبان او را بعد از حمله قلبي ديشب رها نكرده و از فردا صبح ديگر عمو تجلي نداريم.
    از ان شب به بعد هر وقت هوس او را داشته باشم دلم را راهي بهشت زهراي تهران قطعه ١ رديف ١ مي كنم.
    روحش شاد، يادش گرامي، مقامش رفيع.
    رضا آباد

    • رضا جان شب غم انگیزی را بتصویر کشیدی که من نیز شاهد آن بودم . امیدوارم هیچوقت چنین شبهائی را نبینی و روز و روزگار بکام تو شیرین باد. انشاله

  • باسلام پسرعمه گرامی جناب آقای بهروزی….نویسندگی مانندخط هنری خدادادیست که دراختیارهرکسی نیست ومشکل شخصی بتواندآنچه می اندیشدبرروی کاغذآورد.بطورقطع شمایکی ازافتخارات سادات قیری هستیدکه میتوانیددرموردخیلی از اندیشه های والااول به خداوبعدبه شماتکیه کنیم.ازخداوندمتعال خواهانم بشماعمرطولانی عنایت فرمایدتاهمچنان هم ماوهم فرزندان عزیزسادات قیری ازدانش شماطلب فیض نمایند

  • بسيار بسيار دلنشين و گيرا. روحشان شاد ، هميشه در جمع ما ذكر خوبيها و افتخارات اين دو عزيز هست. روشنفكري عمو محموديان زبان زد فاميل بوده و هست. و همينطور شما إقا بهروزي عزيز و مايه افتخار فاميل ، شما هم بهترين Role Model براي بچه هاي ما هستيد. دست مريزاد از اين نگارش شيوا و دلنشين.

  • برادرارجمندجناب آقای سیدمحمدعلی بهروزی
    روح آن بزرگواران شادوقرین رحمت الهی باشد.
    عمرپربرکت و سرشارازمحبت جنابعالی مستدام و تندرست باشد.
    جوانان برومندسادات قیری ، دلیل موفقیت و انسجام این خانواده معظم ، احترام و یاد بزرگان سادات قیری بوده ، تمنادارم هیچگاه فراموش نفرمایید .

  • عمو جان بسیار زیبا و روان نوشتید. خیلی ممنون که صفحه ای از تاریخ پر ماجرا و جذاب این خانواده مکتوب کردید. خدا قوت.

  • سلام به همه اعضای محترم سایت مخصوصا عمو بهروزی گلم.عموجان خیلی ممنونم از مطلب زیبایی که نوشته اید خاطرات کودکیم با آقاجان مهربانم(سید نورالدین محمودیان) زنده شد و خیلی دلم برایش تنگ شد. برای آن همه مهربانی، برای لباس پوشیدن شیک و مرتبش، برای کلاهی که به سر داشت، برای صدای دستگاه تایپ قدیمی شان که مادرم مطالبشان را برایشان تایپ می کرد، برای صحبت کردن دلنشینش، برای گوش شنوایی که همیشه برای همه داشت و برای آن همه عشق و محبتی که بی دریغ به من میداد. سال هاست که رفته اما یادش واضح و روشن جلوی نظرم هست.از صمیم قلبم به او می گویم…. آقاجان سپید موی روزهای کودکیم خیلی دوستت دارم و همیشه دلم برای آغوش بامحبتت تنگ میشود

  • سزوناز عزیزم تو هم میتوانی با نوشتن خاطراتی که از آقا جون داری برگ دیگری بر این دفتر یادی از بزرگان اضافه کنی . بنابراین چه خوب میشد تا تو هم در این مهم شرکت کنی . این توصیه من بهمه همسن و سالهای تو هست تا بنویسند و در ارائه کامنت ها سایت را پربارتر نمایند. موفق باشی عزیزم.

Leave Your Comment

Skip to content