خیام نیشابوری

 

 

اطلاعات موثق در باره شاعر و دانشمند بزرگ عصر سلجوقیان همچون بسیاری از بزرگان این کهن دیار هنوز اندک است و سؤالات ابهام آمیزی همیشه در برابر نام خیام وجود دارد،اما آنچه مسلم است اینست که خیام پیش از آنکه شاعر باشد عالم و متفکر بزرگی است و به همه فنون و معلومات معمول زمان خود احاطه داشته و در فلسفه،فقه ریاضیات،هیات و نجوم ید بیضایی داشته است.از همین رو فعالیت های علمی خیام دیرگاهی بر شهرت شاعری او سایه افکنده بود،خیام در نزد دانشمندان و بزرگان و سلاطین سلجوقی منزلتی پر ارج و مقامی درخور داشته تا جایی که در هنگام تنظیم تقویم و محاسبه سال و ماه در زمان سلطنت جلال الدین ملک شاه سلجوقی و در زمان وزارت خواجه نظام الملک،در راس هیات دانشمندان آن دوران موفق به تنظیم دقیق ترین و درست ترین گاه شماری جهان شده است که به تقویم جلالی معروف شده است.جای بسی تاسف است که خیام همواره چه در زمان حیات و چه تا به امروز مورد بی رحمی قرار گرفته و مظلوم واقع شده و مردم از خواص تا عوام قدر او را آنطور که شایسته ایشان است ندانسته و تصوراتی به واقع نادرست در باره او کرده اند و کوته اندیشان ،اشعار او را مصداق کفر و زندقه دانسته و عامه مردم او را خرابکار پنداشته و مقدسان خشک وی را مطرود و مطعون شمرده اند.اما به واقع کسانی که خیام را میخواره و لاابالی انگاشته و وی را بی اعتقاد پنداشته اند ،در اشعار و احوال این مرد شگرف غور و تعمق لازم نکرده اند و از ظن خویش یارش گشته اند.نا گفته روشن است که شراب در شعر خیام و البته بعدها در اشعار دیگر شاعران ما وجه استعاری داشته و مقصود از تذکر این نکته آنست که عوام و نوآموزان آگاه شوند و مپندارند که آزاد اندیشانی همچون خیام و حافظ و مانند آنها ،هرگز سست اراده و فاسق ومی خواره و کافر و زندیق و بی مبالات نبوده اند بلکه بالاعکس بسیاری از بزرگان،خیام را امام و حجت الحق خوانده و شاهد مدعای ما در باره حافظ نیز این بیت زیبا از ایشان است که می فرمایند:
عشقت رسد به فریاد از خود بسان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
باید اعتراف کرد که رباعیات خیام هر یک شاهکارهایی است که شان و منزلت آنها کم از منظومه های بلند عاشقانه و عارفانه ادبیات فارسی ندارد و به قول مولف چهار مقاله –نظامی عروضی سمرقندی –خیام سخن را به آسمان علیین برد و در عذوبت به ماه معین رسانید و کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند.دردمندانه باید خاطر نشان کرد که قدر و منزلت علمی و ادبی خیام بیشتر از آنکه در ایران شناخته شود در اروپا فراگیر شد. مقام علمی خیام با ترجمه کتاب جبر و مقابله به زبان فرانسه روشن گشت و رباعیات وی با ترجمه منظوم ادوارد فیتز جرالد انگلیسی بر سر زبانها افتاد و پس از آن خاورشناسان بسیاری در اشعار و احوال خیام به تحقیق پرداختند که از آن جمله باید به والنتن ژوکوفسکی خاور شناس روسی ،فریدریخ رزن دانشمند آلمانی و آرتور کریستن سن محقق دانمارکی به عنوان خیام شناسان بزرگ یاد کرد.از تامل در رباعیات خیام به خوبی روشن می شود که وی شاعری است با ذوقی لطیف و حساسیتی شدید .رباعیاتش در نهایت سنگینی پاکیزگی،متانت و مناعت سروده شده است و بسیار ساده و بی آلایش است کلامش موجز و استوار و سخنش نرم است و از قلمش آب لطف می چکد.
شعرش پیچیدگی ندارد و از تصنع و تکلف به دور است.آنچه از روایات خیام بدست می آید اینست که وی حکیمانه و متفکرانه شعر می سراید،در نهایت فصاحت و بلاغت و استواری و ایجاز.خیام اهل پند و اندرز و معاشقه و مغازله نیست و حکیمی است متفکر و متذکر و دردمند و در پی گشودن و فهمیدن معمای دهر و راز سر به مهر آفرینش و هستی.
اگر کلام خیام را بشکافیم با چند موضوع و مضمون کلی بر می خوریم که در این مجال اندک فرصت پرداختن به همه آنها را نداریم،بنا براین آنچه در پی می آید بررسی اجمالی است از اندیشه خیامی.
1- اینکه عمر گذران است و باید دم را غنیمت شمرد از ارکان مهم اندیشه خیام است،اینکه انسان فانی و میراست ،به خاک می شود و از خاکش کوزه و سبو خواهند ساخت:
بر خیز بتا بیار بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما
آب تنی کردن در حوضچه اکنون از مضامین مورد علاقه شاعران و اندیشمندان بزرگ سرزمین مادری ماست. از آن جمله شیخ اجل سعدی می فرماید:
ساقی بده آن کوزه خمخانه به درویش
کانها که بمردند گل کوزه گرانند
و حافظ شیرین سخن اینگونه این مضمون را دست مایه خود کرده است:
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت

2-موضوع دیگری که خیام بسیار به آن پرداخته اینست که برای چه به دنیا آمده ایم و چرا می رویم و عاقبت کار چیست،خیام متفکرانه در پی چرایی آمدن و رفتن انسان و طبیعت است:
هرچند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طرب خانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
3-یکی دیگر از خصایص کلام خیام مرگ اندیشی و تذکر مرگ است .اینکه به دنیا اعتباری نیست و حتی پادشاهان و بزرگان دنیا با همه قدرت و توانایی و ثروت و جاه و جلال نتوانسته اند از چنگال مرگ رهایی یابند:
آن قصر که جمشید دراو جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
4- خیام صفا و طراوت و زیبایی طبیعت را بشدت احساس می کند و از آن بهره می گیرد و از دیدن مهتاب و باد و باران به وجد می آید و دمیدن سبزه و گل از خاک مردگان و جوانان و زیبا رویان مکرر یادآوری می کند:
ای دل چو زمانه می کند غمناکت
ناگه برود زتن روان پاکت
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بردمد از خاکت
و در پایان این مجمل باید اشاره کرد که خیام شاعری دردمند است و حیران از گردش روزگار.از حقیقت کار جهان آگاه نشده است و این دردی است که تمام متفکران جهان بدان گرفتارند:
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند

نوشته مجتبی جعفری در ماهنامه سپهر البرز
محمد ریاضی پور- فروردین ماه 1396

Comment (4)

  • احسنت محمد جان بسیار مقاله سودمند و آموزنده ای بود.و الحق که شاعران و دانشمندان این سرزمین مایه افتخار و منزلت با شکوه ما میباشند. موفق باشی بامید موضوعات پر معنی بیشتر از طرف شما.

  • از جمله رفتگان این راه دراز
    بازآمدهِِ ای کو که به ما گوید راز
    هرکس سخنی از سر سودا گفتند
    زان روی که هست . کس نمیباید گفت .
    اگر این رباعی از خیام باشد ( با توجه به اینکه رباعیات زیادی حتی در کتابهایی که بنام خیام چاپ شده اند. از کسان دیگر در اشعار این بزرگمرد آمده است ) . بیانگر دیدگاه خاص این مرد متفکر و دانشمند بوده است و متاسفانه بخاطر تنگ نظری و نبود آرادی در اعصار و قرون بسیاری از تفکرات اندیشمندان این مرز و بوم در محاق سانسور و نابودی قرار گرفته و پی بردن به کنه تفکرات این بررگان باید با حدث و گمان صورت گیرد . نمونه های بسیاری است که مشهور ترین آنها سرنوشت محمد زکریای رازی و عین القضات همدانی از آن جمله است و شاید خود خیام نیز چنین باشد .
    تشکر از اخوی گرامی بخاطر یادآوری از این بزرگمرد عرصه علم و هنر

  • بدینوسیله مطلبی که دراین رابطه نوشته ام را تصحیح میکنم
    رباعی آورده شده ترکیبی از دو رباعی میباشد که سهوا به عنوان یک رباعی آمده و صحیح این دو رباعی بشکل زیر میباشند:
    ازحمله رفتگان این راه دراز
    بازآمده ای کو که به ما گوید راز
    پس بر سر این دوراهی آز و نیاز
    تا هیچ نمانی (چیزی نگذاری) که نمی آیی باز
    و رباعی دوم
    این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت
    کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
    هرکس سخنی از سر سودا گفتند
    زان روی که هست کس نمی داند ( شاید ) گفت .

Leave Your Comment

Skip to content