زندگی نامه مولانا (بخش پایانی)

 

 

شیدایی مولانا:

مولانا در دوری شمس ناآرام شد و روز و شب به سماع پرداخت و حال آشفته اش در شهر بر سر زبان ها افتاد

روز و شب در سماع رقصان شد   بر زمین همچو چرخ گردان شد

مولانا به شام و دمشق رفت اما شمس را نیافت و به قونیه بازگشت.او هرچند شمس را نیافت ولی حقیقت شمس را در خود یافت و دریافت  آنچه که او درپی آنست در خودش حاضر و محقق است. مولانا به قونیه بازگشت و رقص سماع را از سرگرفت و جوان و خاص و عام مانند ذره ای درآفتاب بر انوار او می گشتند و می زدند.مولانا سماع را وسیله ای برای تمرین رهایی و گریز می دید.چیزی که به روح کمک می کرد تا در رهایی از آنچه او را مقید در عالم حس و ماده می دارد بله بله تا بام عالم قدس عروج نماید.چندین سال گذشت و باز حال و هوای شمس در سرش افتاد و به دمشق رفت اما باز هم شمس را نیافت و به قونیه بازگشت.

مولانا رومی و صلاح الدین زرکوب:

مولانا همچون عارفان و صوفیان بر این باور بود که جهان هرگز از مظهر حق خالی نمی گردد و حق در همه مظاهر پیدا و ظاهر است و اینکه باید دید که آن آفتاب جهان تاب از کدامین کرانه سر برون می آورد و از وجود چه کسی نمایان می شود.روزی مولانا از کنار زرکوبان می گذشت .از آوازه ضرب او به چرخ درآمد و شیخ صلاح الدین زرکوب به الهام از دکان بیرون آمد و سر در قدم مولانا نهاد و از وقت نماز پیشین تا نماز دیگر با مولانا در سماع بود.بدین ترتیب مولانا شیفته صلاح الدین شد و شیخ صلاح الدین زرکوب جای خالی شمس را تا حدودی پر کرد.

صلاح الدین مردی عامی و درس نخوانده از مردم قونیه بود و پیشه زرکوبی داشت.مولانا زرکوب را جانشین خود کرد و حتی سلطان ولد با همه دانشش از او اطاعت می کرد.هرچند سلطان ولد تسلیم سفارش پدرش بود ولی مقام خود را به ویژه در علوم و معارف برتر از زرکوب می دانست اما سرانجام دریافت که دانش و معارف ظاهرچاره ساز مشکلات روحی و معنوی نیست.او با این باور مرید زرکوب شد.صلاح الدین زرکوب نیز همانند شمس مورد حسادت مریدان بود اما به هرحال مولانا 10 سال با او انس داشت تا اینکه زرکوب بیمار شد و جان سپرد و در قونیه دفن شد.

مولانا و حسام الدین چلبی:

حسام الدین چلبی معروف به اخی ترک از عارفان بزرگ و مرید مولانا بود.مولانا با او نیز 10 سال همنشین بود.مولانا به سفارش حسام الدین مثنوی معنوی را به رشته نگارش درآورد و گهگاه در مثنوی نام حسام الدین به چشم می خورد و به همین سبب در ابتدای امر نام حسامی نامه را برای مثنوی معنوی برمی گزیند.

درگذشت مولانا:

مولانا پس از مدت ها بیماری درپی تبی سوزان در غروب یکشنبه 5 جمادی الاخر 672 هجری درگذشت.در آن روز پرسوز قونیه در یخ بندان بود.سیل پرخروش مردم ،پیر و جوان ،مسلمان و گبر،مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند.افلاکی می گوید:”بسی مستکبران و منکران که آن روز،زنار بریدند و ایمان آوردند.”40 شبانه روز این عزا و سوگ برپا بود

بعد چهل روز سوی خانه شدند     همه مشغول این فسانه شدند

روز و شب بود گفتشان همه این     که شد آن گنج زیر خاک دفین

آثار منظوم:

مثنوی معنوی،دیوان شمس تبریزی،رباعیات

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود   جوینده عشق بی عدد خواهد بود

فردا که قیامت آشکار گردد     هرکس که نه عاشق است رد خواهد شد

آثار منثور:

فیه ما فیه،مجالس سبعه،مکتوبات

 

برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا-امرداد ماه 1395

Comment (1)

  • متشكر از پسر عموي گرامي . در نبود شمس فكر ميكنم سوز و شور شعرهاي مولانا به اوج خود رسيده .

Leave Your Comment

Skip to content