از فامیل چه خبر (قسمت دوم)

 

 

معرفی خانواده سید حسن تجلی
زنده یاد سید حسن تجلی فرزند حاج سید نصراله قیری و نوه سید کریم قیری با زنده یاد بی بی ساره قیری زاده دختر سید علی قیری ازدواج کردند. فرزندان ایشان شامل چهار پسر بنام های :
زنده یاد سید محمد، زنده یاد سیدعلی، سید محمود، و زنده یاد سید سعید و سه دختر بنام : سیده صدیقه، سیده آذر(عالیه) و زنده یاد سیده فریبا میباشند.
سید محمد با خانم رضوان ماژین ازدواج کرده صاحب دو دختر بنام های سحر و سوزان میباشند. سوزان با آقای امیر حسین بهجتی ازدواج کرده صاحب دختری بنام کیانا بوده و در تهران زندگی میکنند.
سیدعلی با خانم ثریا موسویان ازدواج کرده صاحب پسری بنام سید شهاب و دختری بنام  شیوا (دزیره) میباشند. سید شهاب با خانم آزاده برادران ازدواج کرده و در آمریکا بسر میبرند.
سید محمود با سیده نسرین قیری زاده ازدواج کرده صاحب پسری بنام سید فرزاد و دختری بنام بهناز میباشند. سیده بهناز با آقای میثم مداح پور ازدواج کرده اند و در کرج زندگی میکنند.
سید سعید با خانم فاطمه کمیلی ازدواج کرده صاحب دختری بنام هدیه میباشند.
سیده صدیقه با حاج سید مهدی ریاضی ازدواج کرده صاحب دو پسر بنام های سید رضا و سید علیرضا و سه دختر بنام های  افسانه،  رزیتا، و  آنیتا میباشند.
سید رضا با خانم آرزو معتمد چابکی ازدواج کرده صاحب پسری بنام سید آرین میباشند و در آلمان زندگی میکنند.
سید علیرضا مجرد است او نیز در آلمان زندگی میکند.
سیده افسانه با سید رضا قیری زاده ازدواج کرده صاحب پسری بنام سید روزبه و دختری بنام سیده شهرزاد هستند. سید روزبه با خانم شروین شهریار ازدواج کرده در کشور نیوزیلند زندگی میکنند.
سیده رزیتا با سید مهرداد قیری زاده ازدواج کرده صاحب دو دختر بنام های  مهشاد و یاسمن میباشند و در کرج زندگی میکنند.
سیده آنیتا با سید علیرضا شریف زاده ازدواج کرده صاحب دو پسر بنام های  بابک و  نیما میباشند آنها در کرج زندگی میکنند.

سیده آذر با آقای سید محمد مرعشی پور ازدواج کردندصاحب یک پسر به نام سید مهیار و دو دختر به نامهای  الهام و  مرجان می باشند.

سید مهیار درحال حاضر مجرد بوده ودرتهران زندگی میکند و سیده الهام با آقای سید رضا مرعشی پور ازدواج کرده ودرکرج زندگی می کند ودارای یک پسر به نام وهاب و یک دختر به نام الناز می باشد.

سیده مرجان نیز با آقای کوروس زرگری ازدواج کرد و دارای یک پسر به نام امیر و یک دختر به نام مهرسا می باشد و هم اکنون در آلمان زندگی می کند.
سیده فریبا با آقای حسن مقدم ازدواج کرده صاحب دو دختر بنام های ملینا و سپیده میباشند. خانم ملینا با آقای محمدسلیمانی ازدواج کرده اند سپیده خانم نیز با آقای محمدعنایتی ازدواج کرده و هر دو در کرج بسر میبرند.

سید محمد علی بهروزی

آبانماه 1395

Comment (14)

  • درود به روان پاک عمو تجلی و همسر و فرزندان در گذشته ایشان !
    عمو تجلی مردی دریا دل و بزرگوار بود و خانه ایشان همیشه پذیرای فامیل بود . مردی با صلابت که مورد احترام همه فامیل بود. از زمان کودکی ذکر خیر ایشان و خانواده محترمشان در خانواده ما برقرار بود و به یاد دارم زمانی که ایشان در خرمشهر بود تا زمانیکه به تهران مهاجرت کردند همواره محوری برای کل فامیل بودند. برای فرزندان ایشان طول عمر و تندرستی خواهانم.

  • نميدونم از نيمه شب تلخ درگذشت عمو تجلي بنويسم يا از أبهت مرحوم و يا از عيدي ٢ تومني اسكناسي كه اگه اشتباه نكنم عيد سال ١٣٤٨ ازش گرفتم كه از ذوقم براي نشون دادن به مامانم تا خونه دويدم.
    كلماتي از دوستي با محمود يا جملاتي از رابطه خاص با مرحومه فريبا از شخصيت آبجي آذر با أبهت خاصي كه فقط متعلق به اوست ، يا دوران خوش نو جواني در بوشهر منرل آبجي صديقه ، خاطرات شيرين دوران سربازي مرحوم علي اقا در أصفهان و هم خانگي ايشان با ما و هزاران خاطره مربوطه،از تأثير شخصيتي و تعيين كننده مرحوم اقا محمد تجلي روي خودم و ديگران و خاطراتي كه با او دارم ، از خط قرمز مرحومه عمه ساره بزرگوار براي ما كه زمان پايان اتش سوزاندن ما در منزل او فقط هنگام مراجعت عمو تجلي به خانه بود و يا !! وَيَا!!! وَيَا كرور كرور خاطراتي متفاوتي كه با سعيد داشتم كه هنوز قلبم رضايت نميدهد بنويسم مرحوم سعيد.
    آه دنيا چقدر كوتاه و بي ارزشي

  • معمولا أدمها يا با گفتن خودشون رو تخليه ميكنن يا با نوشتن. متن بالا رو كه نوشتم بعد از اينكه فرستادم و خوندم ديدم انگار تخليه نشدم.
    دلم خالي نميشه تا نگم كه بن بست تجلي (منظور بن بستي است كه منزل مرحوم عمو تجلي منزل اخري دست راستي بود)
    ظاهرش بن بست بود اما ته اون به درياي معرفت عمو تجلي نميرسيد بن بست بود ولي خونه پر از صفاي و صميميت و نجابت عمه ساره عزيزمان بود،بن بست بود ولي وقتي ميرفتي تو اين بن بست خيال ميكردي از اون طرف به ته دنيا وصله، چون توش منزل اميد بود، خونه عمو تجلي بود بوي معرفت ميداد، روزها هر وقت با هر جووني كار داشتي اونجا يا مي ديديش يا ميتونستي سراغش رو از بچه ها اونجا بگيري ، به اندازه استاديوم أزادي تهران توش مسابقات مختلف برگزار ميكرديم و تو سر كله هم ميزديم، تشنه ميشدي؟ برو خونه عمو تجلي ، گشنه ميشدي؟ برو خونه عمو تجلي، زخمي ميشدي يا اگه مركوركروم (همون دوا گلي امروز) ميخواستي ؟ برو خونه عمو تجلي بله !!! شبها تو خيابان سرباز و ميدون زندان قصر و تو خيابان شاه صفي و چهار راه شيخان اگه راه مي افتادي سادات قيري رو ميديدي كه فانوس به دست دارن به طرف اين بن بست ميرفتن، وقتي ميرسيدن سر كوچه نور فانوسه رو ديگه نياز نداشتن از ته كوچه منزل اخري سمت راست انقدر نور توام با عشق و مردم داري و تحمل می تابيد كه احتياج به فانوس نبود،!!!! تازه وقتي بر ميگشتن فانوسه خود به خود پر نفت بود،
    اين پر نفت بودن رو معني كردن فقط براي اون هايي كه اون موقع بودن و فانوس داشتن متوجه ميشن يعني چي.
    خدا رفتگان منزل مكتب عمو تجلي رو رحمت كنه و بازماندگانشون رو هم نگهدار باشه.
    روح همشون شاد.

  • بحق بایدگفت عموتجلی یکی ازپیش گامان مروج علم ودانش دربین سادات بزرگ قیری هستند.بخاطردارم بعدازقبول شدنم دردانشکده افسری چنان جشن مجللی برای من گرفتندکه هم اکنون بیشترفامیل سادات قیری ازکم وکیف آن اطلاع دارند.خداوندزن عمووعموتجلی وسایرعزیزان این خانواده راکه فوت نموده اندقرین رحمتش فرماید

  • رضا جان چقدر روشن و واضح به آن روزها اشاره کرد واقعأ برای چند لحظه خودم را در آن فضای سرشار از صفا و صمیمیت احساس کردم. فضائی لبریز از محبت های بیدریغ عمو تجلی و عمه ساره که در تابستانها حقیقتأ جای خالی در خانه آنها پیدا نمیشد. از پشت بام تا حیاط حتی اطاق ها میهمان بود از دور و نزدیک انگار منزل عمو تجلی پایگاه امن و صفای دل ما بود که در تهران احساس غربت میکردیم. چه روزهای خوب و با صفائی عمو تجلی و عمه ساره برای همه ما عزیز و محترم بودند. حقیقتأ آنها و سایر عزیزان از دست رفته خانواده عمو تجلی و عمه ساره فراموش نشدنی هستند. خداوند رفتگان را آمرزیده رحمت و یادگاران باز مانده را سالم نگهدارد.

  • خونه عموتجلی برای من همیشه یادآور صدای کبوترهای یاکریم بود که درآن زمان فقط درتهران این پرندگان را میدیدم وهمیشه صیح باصدای آنها درپشت بام بیدار میشدم.
    خانه ای که حیاطی دروسط داشت که وسط آن هم آبنمایی با آبپاش درگوشه ای که عمو تجلی باغچه زیبای درون حیاط را آبیاری می کرد.
    خانه آنها باآجرهای رنگی همیشه برایم خاطرات شیرین داشت و بقول بقیه عزیزان درتابستان همیشه شلوغ و برای ما بچه ها بهترین فرصت برای بازی و سرگرمی کودکانه بود.
    سوپر سرکوچه سرباز یعنی صمد آقا با دوغ های آبعلی شیشه ای و بستنی قیفی پاک که مزه ی آنها را هیچ گاه فراموش نخواهم کرد.
    من از زنده یاد عمو تجلی خاطره ی زیادی ندارم وبقول تیمسار محمودیان عزیز میتوان اورا پیشگام در ترویج علم و دانش قلمداد نمود وخداراشکر سالیان سال ازموهبت عمه ساره بی نصیب نبودیم که همیشه باسادگی و صفا باما بچه ها برخورد میکرد.
    خداوند روح ایندو را با جدشان محشور نماید وهمچنین روح زنده یادان مهندس آقا محمد فامیل دوست و مهندس آقا علی بامحبت وشیرین کلام و فریبای عزیز و سعید که هنوز هم بایادش همه ی ما دوستانش شادشده و خنده برلبانمان جاری میشود را همواره شاد گرداند.
    ونکته زیبااینکه تمامی تکیه کلامها و خاطرات این مرحوم خاطراتی شیرین هستند که سالها پس از درگذشتش هنوز هم درکلاممان جاریست.
    ازپروردگار مهربان هم برای بقیه اعضاء این خانواده سلامتی و شادکامی آرزو دارم.
    اینشاا..

  • خدا رحمت کند عمو و زن عمو و فرزندان درگذشته آنها را . عمو تجلی را با خاطرات زیادی به یاد دارم که تعداد زیادی از آنها با رضا و مهراد و سایرین مشترک است زیرا تابستانها در تهران ستاد کل سادات قیری در کل ایران بود . عمو تجلی زمسانها گاهی مسجدسلیمان به ما سر میزد و اغلب تنها می آمد و یکی از خصوصیات ایشان توجه به مسائل روز و کشور و مطالعه مطبوعات بود که همواره شنونده پروپا قرص اخبار رادیو بودند و هنگامیکه نزدیکیهای عید نوروز و یا نوروز که به خانه ما می آمد ویژه نامه نوروز مچله ای را خریداری مینمود که اغلب در خانه ما جا میماند و ما سالها از مطالب آن استفاده میکردیم و خرید سالنامه روزنامه ها بصورت سنتی در خانه ما باقی ماند که هنوز هم ادامه دارد .

  • واااای خداییش منو به زمان کودکی ام بردین . البته سعادت دیدن عمو تجلی را نداشتم ولی به اندازه هر دو آنها از عمه جان عزیزم محبت دیدم . یاد عمو وعمه نازنینم و بچه های عزیزشون همیشه بخیر باد. خداوند رفتگانشان را آمرزیده و به بازماندگانشون سلامتی عنایت بفرماید .
    سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
    مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

  • خاطرات تک تک شما عزیزان بسیار شنیدنی بود .خیلی خوشحالم که 50 درصد از این خانواده در وجودم هست.
    داداش رضای عزیز بسیار زیبا و خواندنی نوشته بودی.شاید من سه یا چهار سال بیشتر نداشتم اون موقع ولی با توضیحات کاملتون دقیقا خونه باباجون در نظرم مجسم شد.
    دایی بهروز عزیز با نوشتن این قسمت از سایت چیزهای زیادی پیش چشم ما که غبار گرفته و شاید کمی فراموش شده بود دوباره شسته و بیاد آورده شد.
    یاد اون روزها با همه ی خوبیها و دور همی ها که این روزها اندکی کم رنگ شده بخیر.
    راستش من دلم نمیاد که از درگذشتگان که همگی از عزیزانم بودند حرفی بزنم ولی خدا سایه مادر مهربان و دلسوزم و خاله عزیزم و دایی محمود را نگه دارد

  • خداوند ارواح این بزرگواران را بیامرزد و دیگر اعضای خانواده محترم تجلی را سلامتی و طول عمر با عزت عنایت فرماید . عمهء بزرگوار از زنان بامحبت و صبور سادات قیری بودند ، این عزیز آنچنان با خوش رویی و محبت با بزرگ و کوچک خانواده برخورد می نمودند که همیشه در یاد و خاطره ها باقی است . عموی بزرگوار از مشتاقان تحصیلات عالیه برای همهء جوانان سادات قیری بودند و این مهم را بطور مستمر پیگیری و تشویق می نمودند . یادشان گرامی و روحشان قرین رحمت الهی باد .
    باتشکر از برادر عزیز جناب آقای بهروزی .

  • باسلام وارزوی سلامتی برای همه فامیل نازنینم بخصوص پسردایی گلم اقابهروزباقلم زیبایش وعموزاده گلم داداش فخرالدین ومحمد جان وعلی فوادجان ورضاجان ورویاجان رزی جان وحسین جان واقعا ازهمتون ممنونم بارها این اقرارمنوشنیدید که بزرگترین افتخارم درزندگی فرزندی عموتجلی وحباب ساره بوده وهست وخواهدبود داداش وعلی وفریباوسعیدهم که خیلی زود ازنعمت وجودشون محروم شدم جای خوددارد خدایاراضیم به رضای تو وقتی فکرمی کنم که هیچ کدامشان به هفتاد سالگی نرسید دلم به درد می اید ولی بازهم شکر وبازهم خدایا راضیم به رضای تو ان شالا بقیه فامیل عمر طولانی پرازسلامتی وعزت وبرکت داشته باشند وامیدوارم عزیزان رفته ام باجدمان دربهشت محشورباشند ورفتگان همه فامیل به همچنین بازهم ازلطف ومرحمتی که باجملاتی که قشنگ معلومه ازدل برخواسته ابرازداشته اید تشکروسپاسگزاری مینمایم امیدوارم همیشه درکنار عزیزانتان خوب وخوش وسلامت باشید فکرکنم نام مهرداد جانو ننوشتم بازهم ممنونم

  • روح بزرگوار مرحوم عمو تجلي و مرحومه زن عمو شاد باد. و سلامي گرم و آرزوي سلامتي و طول عمر باعزت براي زن دايي صديقه عزيز و دوست داشتني و آبجي آذر عزيزمان و آقا محمود عزيز و گرامي .

  • صحبت إز خانواده محترم و بسيار عزيز عمو تجلي شد كه اميدوارم ارواح پر فتوح عمو تجلي عزيز و زن عموي بي همتايم و همچنين مرحوم آقامحمد دانشمند و مهربان و مرحوم آقاعلي مهربان و مرحومه فريباى نازنين و مرحوم آقاسعيد عزيز در بهشت خداوند شاد و با جدمان محشور باشند. آقا رضا و آقا مهرداد و آقاي بهروزي و ساير عزيزان خاطرات بسيار شيريني را يادآوري كرده ايد كه مرا به عوالم كودكي ام برد و خاطرات بسيار زيبايي كه هميشه در منزل عمو تجلي داشتيم هرگز فراموش شدني نيستند. خداوند به صديقه خانم و آذر خانم و آقا محمود عزيز عمر طولاني و با عزت بدهد. بياد مي آورم زمانيكه بچه بوديم و با بزرگترها به منزل عمو و زن عمو ميرفتيم ما بچه ها آنقدر بازي ميكرديم و شاد بوديم كه اواخر شب هركس در گوشه اى ميخوابيديم و آخر شب پدر و مادرمان بيدارمان ميكردند تا به منزل برويم. خدا رحمت كند عمو و زن عمو تجلي عزيزم هميشه با روي باز إز همه استقبال ميكردند و در منزلشان به روى همه باز بود. در عيد نوروز عمو تجلي يك اسكناس پنج توماني به ما ميدادند و ميگفتند :” برگ سبزي است تحفه ي درويش” و چقدر من خوشحال ميشدم. اينقدر خاطرات زيبا و شاد إز خانواده عمو تجلي زياد است كه واقعا با اين چند خط نوشتن نميتوانم حق مطلب را أدا كنم. حيف چقدر زود إز دستشان داديم. خداوند روح پرفتوحشان را بيامرزد و به بازماندگان عمر طولاني و سلامتي و شادى عطا فرمايد. 

  • بسمه تعالی
    سلام
    اقوام سادات قیری همگی ازحال وروزخوددیگراقوام راباخبرکنید بی خیال نباشید

Leave Your Comment

Skip to content