خوزســــتـــان در زمـــان شـــورش مشروطه

 

 

در سال 1334 هجری که شورش مشروطه در ایران برخاست چنانکه می دانیم این کشور سال ها گرفتار کینه توزی و نادانی محمدعلی میرزا و پایمال فشار و آزار روسیان بوده و رشته کارها چنان گسیخته بود که در ولایت های نزدیک به پایتخت گردنکشان باکی از دولت نداشتند تا چه رسد به ولایت های دوردست.مدت هشت سال که از آغاز مشروطه تا آغاز جنگ جهانگیر اروپا کشید و همیشه ایران به حال آشوب و ناتوانی بود،شیخ خزعل را فرصت خوبی بدست آمد که پایه کار خود را در خوزستان هرچه استوارتر گرداند.در این زمان مشایخ اعراب را که زیر دست او نبودند مانند شیخ هویزه و شیخ آل خمیس شیخ بنی طرف و دیگران از میان برداشته عشایر آنان را نیز زیردست خود گرفت.یکی از شاهکارهای شیخ این بود که هرکدام از آن مشایخ که از پرداخت مالیات عشیره خود درمی ماند شیخ از دولت می خواست که مالیات آن عشیره را نیز سرجمع او نماید.دولت نیز که در آن سالها حال پایداری نداشته سرگرم پیش آمد های دیگر بود از آن پیشنهاد شیخ خشنود گردیده بی درنگ اختیار آن عشیره را نیز به وی می سپرد.او نیز نخستین کاری که می کرد آن بود که شیخ آن عشیره را بیرون کرده یا به زندان می سپرد و یکی از بستگان خود را جای او می گذاشت.
شیخ خزعل به آرزوهای خود چندان دلبستگی داشت که در راه آن خونریزی هم دریغ نمی گفت ،مردم خوزستان سیاهکاری های بسیار از او در یاد دارند و کسانی را نام می برند که او به زهر کشته یا در زندان فیلیه به شکنجه نابود گردانیده است.
بهر حال شیخ خزعل به دستاویز های گوناگون مشایخ دیگر را یک به یک از میان برده همگی عشایر خوزستان را زیردست خود ساخت.آل کثیر که از آغاز در آمدن خود به خوزستان رام کسی جز از مشایخ خود نگردیده بودند هم زبون وی گردیدند این نیرو و شکوه را که او پیدا کرد هیچیک از مشایخ کعب را نبوده.
در این هنگام دارسی نیز در خوزستان به کار پرداخته و دلبستگی انگلیسیان به آن سرزمین هرچه بیشتر گردیده بود و می کوشیدند که شورشی در آنجا روی ندهد و مانع کار ایشان نباشد و برای اینکار بهترین راه آن بود که با شیخ خزعل یاری کرده و چیرگی او را با عشایر و مردم خوزستان بیشتر گردانند و این بود که همیشه هواداری از شیخ می نمود بیش از آنکه از پدر و برادرش هواداری داشتند.
گویا سال های نخستین مشروطه بود که شیخ خزعل زنجیرایرانی گری را از گردن خود برداشته می کوشید که مردم او را فرمانروایی جداگانه بشناسند و “سلطان عربستان” بخوانند و بر خود روا می داشت که با امرای عرب مانند مبارک بن صباح شیخ کویت و ابن سعود سلطان نجد و دیگران دوستی آغاز کرده و پیمان ها با آنان به بندد و بستگی خود را به انگلیس نزد آنان بی پرده سازد پیش از آن شاعران در ستایش او اگر هم گزافه سرایی می نمودند و او را بعنوان یکی از سرکردگان ایران می ستودند.ولی در سال 1325 عبدالمسیح انطاکی به محمره(خرمشهر) آمده خود را بسته شیخ ساخت او در قصیده های خود داد چاپلوسی و فرومایگی داده شیخ را “پادشاه عربستان” نامید.بسیار خنده آور است که این شاعرک نادان از خود شیخ خزعل “پادشاه” و از پسر بزرگتر او شیخ جاسب “ولیعهد” و از حاجی محمدعلی رییس التجار که پیشکار شیخ بود “الوزیر الاکبر” تراشیده است.با آنکه خود شاعرک می گوید که در بالای کوشک فیلیه و بر بالای کشتی های شیخ درفش شیروخورشید زده می شد و اداره کارگزاری و اداره گمرگ ایران در محمره(خرمشهر) برپا خواهد بود و هنوز شیخ در آن سال ها از دولت نبریده سالیانه مالیات می پرداخت. در این سال های مشروطه در شوشتر همه “آغاوات” به آسودگی به کار فتنه سازی می پرداختند و بیش از زمان های دیگر آزار مردم می کردند و همیشه در میان محله ها کشاکش بود و پیاپی جنگ و خونریزی روی می داد یکی از آشنایان در اهواز می گفت که در یکی از سال ها به شوشتر رفته بودم به هر خانه ای که رفتم و به هر انجمنی که درآمدم سخن از سرحد محله ها بود گروهی بر خود می بالیدند که به محله همسایه چیرگی یافته سرحد خود را یک کوچه یا چند خانه پیش برده اند دسته ای دل پر از خون داشتند چرا که چند خانه یا یک کوچه از محله خود را از دست داده اند و دشمن سنگرهای خود را پیش آورده است کسی تا شوشتر را ندیده(بویژه شوشتر آن روز) درست نخواهد دانست که این فرومایگان سرچه با هم زد و خورد کرده آسایش را بر مردم بیچاره حرام می ساختند.هر محله شوشتر روی هم دویست خانه و چند کوچه پرپیچ و خم بیش نیست و بر سر این کوچه های ناپاک بوده که آن فتنه ها برپا می شده.
برگرفته از کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان نوشته احمد کسروی
بازنویسی از محمد ریاضی پور- تیرماه 1395

 

www.sadatghiri.ir

Comment (2)

  • باسلام خدمت برادر عزیزم
    نشر قمستهایی از تاریخ خوزستان و بخصوص شوشتر در سالهای نزدیک کار بسیار با ارزش و خوبی است . به امید آنکه ادامه پیدا کرده و سیر مشخصی برای شناخت بیشتر حال و هوای سالهایی را که بر این شهر گذشته و علل و عوامل تاریخی و جغرافیای انسانی آن را روشن سارد .

Leave Your Comment

Skip to content