شــــوشتـــــر شهـــــری بـــه قـــدمـــت تــــاریــــخ (بخش هفتم)

 

 

زرد پوستانی که بین مسلمانان به اسامی “مغول” و “تاتار” یا تتر خوانده می شوند قومی بدوی بودند ساکن دره های کوه های جنوبی سیبری و اطراف دریاچه بایکال یعنی ناحیه کوهستانی واقع بین چین خاص و منچوری و سیبری جنوبی که امروزه آن سرزمین را مغولستان می نامند.
چنگیزخان که نام مغولی او تموچین است در حدود سال 549 هجری در مغولستان متولد شده و پدرش یسوکای بهادر رییس و خان قبیله قیات از قبایل مغول بود.چنگیزخان پس از پدرش ریاست قبیله خود را به عهده گرفت و سایر قبایل مغول اطراف را نیز به اتحاد با خود وادار نمود.وی در پاییز سال 616 هجری با سپاهی در حدود صدوپنجاه تا دویست هزار تن از دره سفلای رود سیحون(سیردریا) به ایران حمله کرد. در این زمان اگرچه لشکریان سلطان محمد خوارزمشاه از لشکریان چنگیزخان بیشتر بودند،اما از آنجایی که این لشکریان از اقوام گوناگون بودند و با یکدیگر اتحادی محکم نداشتند،لذا نتوانستند در مقابل مغولان مقاومت نمایند. در نخستین شکستی که لشکریان خوارزمشاه از سپاهیان مغول خوردند ،ترس و وحشتی سخت بر خوارزمشاه مستولی گردید و به مرکز ایران فراری شد. چنگیزخان پس از اینکه در سال 616 هجری بخارا را فتح کرد چنان کشتارو ویرانی در آن شهرانجام داد که چون ازیکی از فراریان آن شهر در باره عملکرد مغولان پرسیدند،گفت:”آمدند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند”.
سرانجام خوارزمشاه پس از فرار از مغولان به جزیره “آبسکون” در دهانه رود گرگان و دریای مازندران پناه برد و در آنجا درگذشت.پس از آنکه چنگیزخان نیز در سال 624 هجری درگذشت ،پسر سومش اوکتای جانشین او شد. پس از مرگ چنگیزو گذشت چند سال از یورش اولیه مغولان ،ایرانیان فرصتی یافتند تا با شورش های پراکنده با مغولان مبارزه کنند. این اقدام ایرانیان باعث شد تا بار دیگر یکی از سرداران مغول بنام هلاکوخان مامور فتح ایران گردد(651 هجری). هلاکو موسس دولتی در ایران گردید بنام ایلخانان و پس از مرگ وی نیز ایلخانان بعدی یکی پس از دیگری توانستند تا سال 736 هجری تسلط خود را بر مناطق مختلف ایران حفظ نمایند. در زمان سلطان ابوسعید(716 تا 736) آخرین ایلخانان مقتدر مغول رفته رفته جنگ های خانگی و جنبش توده های مردمی باعث فروپاشی دولت ایلخانان شد اما در خصوص اوضاع شوشتر در زمان مغولان در تاریخ عضدی آمده است :” وقتی که هلاکوخان بغداد را گرفت به سال 656 هجری ،برادر خود طغا تیمور را جهت تسخیر واسط و بیگ تیمور را برای تصرف شوشتر روانه کرد”. پس از آنکه بیگ تیمور به نزدیکی شوشتر رسید،مردم شهر با تقدیم هدایایی از وی استقبال کردند و او نیز پس از ورود به شهر شوشتر دستور داد تا کسی مورد ظلم و تعدی قرار نگیرد،لیکن یکی از فرماندهان سپاه وی معروف به تاج الدین اظهار داشت که نباید با مردم به ملایمت رفتار کرد ولی تیمور پاسخ داد چون اهالی شوشتر بدون مقاومت و جنگ تسلیم شده اند، لذا شایسته نیست به آنها صدمه ای وارد شود. اما تاج الدین تلاش کرد تا بهانه ای بدست آورده و اقدام به قتل و غارت مردم نماید. به همین منظور اقدام به آزار و اذیت مردم نمود تا آنها را به شورش وادارد، ولی اهالی شهر ساکت مانده و از هرگونه عکس العملی خودداری نمودند و شب بعد تاج الدین دچار شکم درد شدیدی گردید و از این مرض درگذشت و چون بیگ تیمور به دیدن او آمد، گفت : “خدا حرص و طمع تاج الدین را اینگونه کیفر می دهد و بیگ تیمور پس از آن مقرر نمود چون شوشتر، شهر مبارکی است به همین لقب اورا نامند.
شوشتر همچنان در دست ایلخانان مغول قرار داشت تا اینکه در سال 699 هجری به سبب گرفتاری غازان خان (ایلخان مغول،694-703 هجری)مغولان جغتایی ساکن ماوراالنهر از سیستان تا شوشتر را به تصرف خود در آوردند ولی چندان دوام نیاوردند و پس از بازگشت به مناطق اولیه خود،شوشتر باردیگر در دست ایلخانان قرار گرفت. تا اینکه پس از مرگ آخرین ایلخان مقتدر مغول، اتابک یوسف شاه دوم(733 -740 )از وضع آشفته ایران استفاده کرده بنای استقلال را گذاشت و شوشتر،هویزه و بصره را متصرف شد.
31 امرداد 94

سیدعلی فواد و محمد ریاضی پور

Comment (2)

  • آقا محمد عزيز و آقا علي فؤاد عزيز
    خيلي خيلي آموزنده است و خيلي ممنون از زحمات شما لطفا ادامه دهيد

  • با تشکر از لطف و محبت شما حاج آقا رضا و همچنین تشکر بخاطر زحمات و خدمات صادقانه شما به فامیل محترم سادات قیری.

Leave Your Comment

Skip to content