شبی خاص با افرادی خاص‎

 

 

وقايع نگاري يك شب خاص:

آقا فخرالدين (محموديان) تقريبا اولين كسي بود كه آمد يه دسته گل خيلي قشنگ اما نه به اندازه قشنگي قلبش آورده بود اول آمد چون كه هميشه اول بود توي سن و سال توي مرام توي خضوع و خشوع چقدر افتخار داد وقتي قبول كرد كه رئيس سني باشه. آقا مسعود ( مطهر ) كه در واقع با آقا فخرالدين با هم از در آمده بودن تو مثل هميشه با لب خندان و شوخي هاي بامزه معمول و خاص خودش و محبت خاصي كه هميشه به خانواده نشون داده هم حاضر بود. مثل شير هميشه بيدار در بيشه.
آقا محمد علي ( بهروزي ) ميدوني بهروز وجودش شبيه قوت قلبه از اول مردونه پريده وسط بي ادعا هر كاري از دستش بر بياد با همون متانت ذاتي و آرامش خدادادي دريغ نداره. راستش جايي كه بهروز باشه آدم احساس آرامش داره.
شهناز خانم ( محموديان ) آقا صدري ( تجلي ) اجازه بدين بگم قدم به چشم همه ما گذاشتن و اجازه بدين بگم مهمون هاي خاص براي يك شب خاص همه رو سورپرايز كردن با عظمت قدم و محبت خودشون.
وقتي آقا حسين ( شريف زاده ) آمد همگي ذوق كرديم خدا وقتي آحسين رو خلق كرده توي عطا كردن صفا به حسين حسابي پارتي بازي كرده
اما بشنو از آقا رضا ( محموديان ) اولا يه دسته گل و يه آقا به اسم آرش خان باهاش بود كه بعضي ها براي اولين بار بود كه ميديدنش اين آقا رضا با منش مردونه و لوطي صفتي كه داره با وجودش و با احساس خوبي كه داره به جمع گرمي و حرارت مي بخشه.
آقا محمد ( رياضي پور ) كسي كه همه خوب ميدونن منبع علم و دانش و تجربه است همه ميدونن جايي كه آقا محمد اونجاست از نام و وجودش اون جمع و محفل به خودش افتخار ميكنه ميشه گفت ابروي فرهنگي هر جمعي كه توي اون جمع اسم محمد رياضي پور رو داره خود به خود بالاست اصلا كلاس ميده به جمع.
آقا محمد ( بزرگ زاد ) كاشكي ميشد ازش پرسيد روزي كه فاميل خانوادگي بزرگ زاد رو انتخاب كرد منظورش اين بود كه بگه فرزند. مرحوم ” سيد بزرگ ” است يا بخشي كوچكي از شخصيت خودش رو انتخاب كرد و به عنوان اسم فاميل انتخاب كرد
آقا محمد ( بزرگ زاد ) هنوز كسي رو نديدم كه مثل آقا محمد موقع حرف زدن صادق و صميمي باشه.
همه گارد گرفته بوديم كه مهسا خانم ( مطهر) رو ببينيم كسي كه قلم تو دستش بي اختيار مي دود و مي نويسد وقتي نوشته رو خود قلم ميخونه باورش نميشه كه انقدر روان و زيبا و رقصان و موذون حركت كرده اينا هنر مهسا بود كه ميدونستيم قبل از ديدنش اما وقتي صحبت كرد تازه فهميديم كه چقدر با سواد و مطلع و به روزه.
آقا فخرالدين ( قيري زاده ) با همون ظاهر ساده هميشگي ولي چهره غرق در تفكر و دغدغه هميشگي عشق به خدمت و جوانان باز هم همون صفاي مخصوص دوران كودكي مون رو داشت.
آقا نريمان ( آباد ) كه راهش از همه دورتر بود از اهواز نزديك ٨٠٠ كيلومتر راه رو امده بود كه بگه ما هم هستيم آمده بود كه به نيابت از طرف جوانان فاميل به ما دل گرمي بده براي حمل اين پرچم “بعد از آقا مهرداد نگران نباشيد نريمان ايستاده ” و منتظر اينه كه احساس نياز كني و بگم آماده هستم. شايد هم آمده بود جاي خالي بابا رو ……

سپهر انقدر آقا و ماه بود كه آدم هر چي نگاهش ميكرد انگار سير نميشد فكر ميكرديم شيرين زبوني و خوش رويي مال بچه كوچيك هاست ولي وقتي سپهر رو ديديم تازه فهميديم ميشه هم بزرگ بود هم خوش تيپ هم شيرين زبان هم آقا هم متين هم با شخصيت. خدا همه رو يك جا بهش داده.
شك نكنيد بخش عمده اي از موفقيت امروز اين حركت مديون از خود گذشتگي رزيتا خانم ( رياضي ) است كه پشت به پشت مهرداد داده و همه جوره داره فداكاري و حمايت ميكنه آخه شير پاك خورده صديقه خانم تجلي و فرزند سيد مهدي رياضي باشه و عاشق خانواده نباشي؟
حكايت مهرداد رو نوشتن از همه سخت تره ممكنه چشم ها رو خيس كنه از بس كه ………..

يكي ديگه هم بود كه وقتي بهش گفتن دست مريزاد گفت افتخارم به حضور و خدمت به سادات و شماست آزاده خانم (رضا زاده) همون كه دفعه قبل گفتم كه بر خلاف اسمش منو اسير خودش كرده.

جاتون خالي جاتون خيلي خالي همه گفتيم و شنيديم همه گفته ها رو مهرداد نوشت همه شنيدنيهاي رو شنيديم اين كه چقدرش درست بود يا نادرست يا قابل اجرا يا غير قابل اجرا مهم نيست مهم ابن بود كه :
بوديم و خوش بوديم و خوش گذشت اين يعني موفقيت خودش موفقيت بود ميدوني نتيجه اون چي بشه يا نشه مهم اينه كه ما توانستيم جمع بشيم و حرف هامون رو بزنيم و خوش باشيم. اين يعني موفقيت. جاتون خالي بود.
رضا آباد
٨ خرداد ٩٤

Comment (9)

  • والا جسارته ولی یک نفر جا موند و اون هم خود شما بودید عمو رضا آباد.
    چه خوب شد که من اومدم و افتخار دیدن و هم صحبت شدن با شما رو پیدا کردم.
    کاش که من هم بتونم در آینده مثل شما انقدر خاکی و بی ریا باشم. ممنون از شما و دایی مهرداد برای عملی کردن این همه ایده ی خوب

  • رضا جان عزیز بیشک همین عشق و محبت به فامیل بوده که باعث شده سایت را به کمک مهرداد تاسیس کنید . ابراز محبت و مکنونات قلبی به دیگران خود از نعماتی است که هرکسی از ان بهره نبرده است . خدا همواره شما حفظ کند.

  • كووك خاله عزيز ، اشكم رو درآوردي با اين نثر زيبا در اين غربت غريب ، روح عمو اسماعيل هزارها بار شاد كه الحق نماينده اش هستي ، انشاالله زنده باشي با دل شاد و تن سالم.

  • جناب آقا رضا آباد
    با سلام و احترام
    واقعه نگاري جنابعالي از آن شب خاص ، بسيار هوشمندانه و حرفه اي نگاشته شده بود و مرا به ياد متوني انداخت كه در كمترين سطرها ، به نحو احسن جان مطلب را ادا مي نمايند .
    افسوس كه به علت مراسم تولد پسرم كه دقيقا در همان ساعت بود ، نتوانستم حضور يابم .
    با احترام مجدد

  • با درود به فامیل محترم سادات قیری!
    آقا رضا در تعریف و تمجید سنگ تمام گذاشتند و نشان دادند که جانشین بر حق عمو اسماعیل است. اگر عمو در مجالس چنان با لحن گرم و شیوا نبض مجالس را در دست می گرفت و همه را به گوش دادن وا می داشت ، آقا رضا این استعداد را در نوشتن و نگارش چنان با مهارت و درایت به کار می برد که جای هیچ واژه ای خالی نمی ماند.من هم خوشحالم که در چنین جمعی حضور داشتم و به این فامیل افتخار می کنم. امید است که این جلسه شروعی باشد برای همبستگی و موفقیت هر چه بیشتر این فامیل .

  • سلام بر رضای گل همه ما. احسنت و صد آفرین به قلب بزرگ و مهربان تو.
    حقیقتأ همه خوبی ها در تو جمع شده است. خدا تو و آزاده عزیز را برای همه ما حفظ کند. ایکاش کلام و جملات میتوانست ژرفای قلب انسان را بازگو کند . خیلی ساده و بی ریا بگویم که از خدا میخواهم عمری با عزت و خوشی زندگی کنی. انشاله.

  • همیشه میدونستم بودن تو جمع بزرگا برام خیلی چیزای یاد گرفتنی داره ولی اون شب خیلی چیزا رو باهم یه جا یاد گرفتم که واقعا برام بی سابقه بود جدآ….دلم میخواد از عمو رضا و زن عمو ازاده تشکر کنم که از نزدیک شاهد بودم چقدر واسه این دور هم بودن زحمت کشیدن…بدون تعارف و در کمال صداقت خیلی به عمو رضام و زن عموی عزیزم افتخار میکنم و مطمئنم هرکس این دو نفر رو بشناسه به من حق میده به خاطر این غرورم به آنها

  • عمو رضا یاد قصه های پدرتون افتادم اونوقت که با بهنام می نشستیم و گوش می کردیم ممنون از لطفتون و از حسن نظرتون . عموهای خوب و مهربان شاید دیدن خیلیها بعد از سالها با آن گرد پیری نشسته به موها اولش کمی قلبم رو فشرده کرد ولی بعد یاد خاطرات زیبای کودکی لحظه به لحظه شادترم کرد

  • با سلام و احترام به اعضای محترم سادات قیری که با زحمات شبانه روزی آنها افتخار میکنم به این سادات بزرگ وخوب و گفتار و نوشته های خواندنی و زیبا درود که هم بفکر سادات هم بفکر رفتگان سادات قیری میباشند خداوند شما را برای سادات عمری پایدار و جاودان اعطای فرماید انشااله بنده بتوانم در جلسات دیگر شرکت نمایم در پایان تشکر و قدر دانی مینمایم

Leave Your Comment

Skip to content